نگاهی به مصادر و مآخذ تفسیر قرآن کریم

پدیدآورناصر رفیعی

نشریهطلوع

شماره نشریه1

تاریخ انتشار1388/02/31

منبع مقاله

share 1460 بازدید
نگاهی به مصادر و مآخذ تفسیر قرآن کریم

دکتر ناصر رفیعی
مصادر ومآخذ تفسیر قرآن کریم

میزان استناد مفسران به منابع مختلف تفسیری با توجه به شیوه‏ای که در تفسیر اتخاذ می‏کنند متفاوت است . در این جا با قطع نظر از شیوه‏های تفسیری به ذکر منابع ومصادری که دانشمندان تفسیر به آن تمسک می‏جویند، می‏پردازیم .

ماخذ اول: قرآن کریم

قرآن کریم، بیان کننده وروشنگر هر چیز است که مفسر باید با چینش آیات گوناگون در کنار هم وبرقرار کردن ارتباط موضوعی بین آن‏ها به برداشتی صحیح ومنطقی دست‏یابد . مرحوم علامه طباطبایی در این باره نوشته است:
«چطور می‏توان پذیرفت که قرآن بیان هر چیزباشد اما بیان خودش نباشد با این که خدا در قرآن فرموده «هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان‏» وباز می‏فرماید: «و انزلنا الیکم نورا مبینا» چگونه ممکن است قرآن، مایه هدایت ومیزان سنجش خوب وبد ووسیله روشنی برای عالمیان باشد ولی در موضوع فهم خود آیات قرآن که جهانیان به آن احتیاج شدید دارند، آن‏ها را مستغنی نسازد . مگر خداوند نفرموده «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» کدام کوشش از زحمت در فهم معانی قرآن مهم‏تر وکدام راه هدایت از درک معانی آن بهتر است .» (1)
قرآن طی 23 سال به صورت تدریجی در مناسبت‏های مختلف نازل شد وآیات آن مکمل یکدیگر ومفسر هم می‏باشد . ده‏ها روایت در منابع عامه وخاصه مبنی بر مرجع بودن آیات وارد شده که برای رعایت اختصار به چند حدیث اشاره می‏شود .
1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«و ان القرآن لم ینزل لیکذب بعضه بعضا ولکن نزل لیصدق بعضه بعضا فما عرفتم فاعملوا و ما یتشابه علیکم فامنوا به .» (2)
«همانا قرآن نازل نشده برای این که برخی از آیاتش برخی دیگر را تکذیب کند بلکه نازل شده که برخی از آن برخی دیگر را تصدیق کند . پس آنچه را فهمیدید به آن عمل کنید وآنچه بر شما متشابه شد، به آن ایمان آورید .»
2- امام صادق علیه السلام فرمودند:
«ان هذا القرآن فیه منار الهدی و مصابیح الدجی فلیجل جال بصره ویفتح للضیاء نظره .» (3)
«همانا در این قرآن، جایگاه نور هدایت وچراغ‏های تاریکی است . پس شخص تیزبین باید که در آن دقت کند وبرای روشنایی، نظر خویش را بگشاید .»
3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«اذا جائکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فما وافق کتاب الله فاقبلوه و ما خالفه فاضربوه به عرض الحائط .» (4)
«هرگاه حدیثی از من به شما می‏رسد آن را بر کتاب خدا عرضه کنید آنچه موافق کتاب خداست، بپذیرید وآنچه مخالف است، به دیوار بزنید .»

چگونگی تفسیر قرآن به قرآن

آیات قرآن را در جهت روشن بودن یا نبودن مراد به چند دسته می‏توان تقسیم کرد:
الف: آیاتی که در تبیین مراد الهی، نص وصریح است ونیاز به بیان آیات ومنابع دیگر ندارد . تفسیر این آیات به منظور شرح بیشتر وطرح مباحث جنبی در احکام، اخلاق، عقاید ومانندآن صورت می‏گیرد .
زرکشی در البرهان در این مورد نوشته است:
«قرآن تقسیم می‏شود به آیاتی که فی نفسه مبین وواضح است واحتیاج به بیان دیگری از آیات وغیر آن ندارد . آیات این چنینی فراوان است مانند آیه «التائبون العابدون . . .» (5) وآیه «قد افلح المؤمنون . . .» (6) و . . . .» (7)
ب: آیاتی که ظهور در مطلبی دارد وبا ظهورش مراد ومقصود الهی را روشن می‏کند، اگرچه نص در مراد نیست .
ج: آیاتی که مجمل ومبهم است وخواننده در قرائت اولیه، مراد ومقصود گوینده را متوجه نمی‏شود، اما با مراجعه به آیات دیگر از ابهام بیرون می‏آید ومراد روشن می‏شود . رفع ابهام وگنگی از این آیات به وسیله آیات دیگر به سه شکل است:
1- آیه متصل به آیه مبهم در همان سوره آن را تفسیر وتبیین می‏کند .
زرکشی در این باره نوشته است:
«گاهی بیان وشرح آیه، واضح وروشن نیست که بر چند قسم است، یکی آن که پشت‏سر آن توضیح می‏آید، مانند «الله الصمد» (8) که محمد بن کعب قرظی گوید: تفسیر آن «لم یلد و لم یولد ولم یکن له کفوا احد» (9) است وآیه شریفه «ان الانسان خلق هلوعا» ، "همانا انسان ناشکیب آفریده شده است" (10) ابوالعالیه می‏گوید تفسیرش «اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا» ، "چون به او شر رسد بی‏تاب است وچون خیر رسد بازدارند است . " (11) می‏باشد .» (12)
محمد ابوطبره پس از ذکر این تقسیم‏بندی نوشته است:
«از این مورد است آیه «فاکهة وابا» ، "میوه وعلف" (13) فاکهة در آیه روشن است چیست اما "ابا" در آیه بعدی معرفی شده است که می‏فرماید: «متاعا لکم و لانعامکم‏» ، "برای برخورداری شما وچارپایانتان" . (14) هم‏چنین در آیه شریفه «والسماء والطارق و ما ادراک ما الطارق‏» ، "سوگند به آسمان وشباینده وتوچه می‏دانی شباینده چیست" . (15) مراد از طارق در آیه روشن نیست مگربا آیه بعدی «النجم الثاقب‏» ، "ستاره درخشان" (16) .» (17)
2- آیه دیگری در همان سوره که به آن متصل نیست‏به تفسیر وشرح آیه مبهم می‏پردازد . زرکشی در توضیح این مورد نوشته است:
«گاهی بیان وشرح آیه‏ای در همان سوره اما منفصل آمده است . . . مانند آیه «ان الله لا یهدی من هو کاذب کفار» ، "خدا هر دروغگوی کافر را هدایت نمی‏کند . " (18) ظاهر آیه مشکل است; زیرا خدای سبحان کافران فراوانی را هدایت کرده، وآنان مسلمان از دنیا رفته‏اند . پس مراد این است‏خدا کسی را که در علمش گذشته که عذاب برای او حتمی است هدایت نمی‏کند واین مطلب در همین سوره بیان شده، آن جا که می‏فرماید: «افمن حق علیه کلمة العذاب افانت تنقذ من فی النار» ، "آیا کسی که حکم عذاب بر او تحقق یافته دوزخی است آیا تو کسی را که در دوزخ است می‏رهانی؟ " . (19) » (20)
محمد ابوطبره نوشته است:
از مثال‏های آیات منفصله ومفسره در خود سوره این آیه است، «افمن اتبع رضوان الله کمن باء بسخط من الله‏» ، «آیا کسی که جویای خشنودی الهی است همانند کسی است که سزاوار خشم الهی شده است‏» . (21) در این جا ویژگی کسانی که از رضوان الهی تبعیت می‏کنند، بیان نشده اما در قسمت دیگری از این سوره، بعضی از این ویژگی‏ها آمده، آن جا که می‏فرماید: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله ونعم الوکیل فانقلبوا بنعمة من الله وفضل لم یمسسهم سوء و اتبعوا رضوان الله والله ذو فضل عظیم‏» ، «همان کسانی که چون بعضی به ایشان گفتند که مردمان در برابر شما گرد آمده‏اند از آنان بترسید (به جای ترس) بر ایمانشان افزود وگفتند خداوند ما را کافی است وچه نیکوکار سازی است، آن گاه به فضل ونعمت الهی بازگشتند وآسیبی به آنان نرسید وهم‏چنان جویای خشنودی الهی بودند وخداوند دارای بخشش بیکران است .» (22)
نمونه دیگر آیه شریفه «ولقد همت‏به و هم بها لولا ان رآی برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین‏» ، (23) «آن زن آهنگ او کرد واو نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ آن زن می‏کرد . این گونه کردیم تا نابکاری وناشایستی را از او بگردانیم; چرا که از بندگان اخلاص یافته ماست .»
تفسیر این آیه ورفع این اشکال وابهام که یوسف اقدامی کرد که با عصمت انبیا منافات دارد، با آیات دیگر در همین سوره روشن می‏شود . آن جا که می‏فرماید: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء و انه کان من عبادنا المخلصین‏» ، «این گونه کردیم تا نابکاری وناشایستی را از او برگردانیم; چرا که از بندگان اخلاص یافته ماست .» (24)
آیه «ولقد راودته عن نفسه فاستعصم‏» ، «من از او کام خواستم ولی او خویشتن‏داری ورزید .» (25)
آیه «رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه‏» ، «پروردگارا! زندان برای من خوش‏تر است از آنچه مرا به آن می‏خوانند .» (26)
مجموع این آیات بر برائت‏حضرت یوسف از آنچه با نبوت او سازگار نیست، دلالت می‏کند . (27)
3- قسم سوم، آیاتی است که شرح وتفصیل آن در سوره دیگری بیان نشده که با چینش آن آیه کنار آیه مبهم، تفسیر ومراد از آن واضح وروشن می‏شود . زرکشی در این مورد چند مثال آورده است که یک نمونه را اشاره می‏کنیم:
مانند آیه «مالک یوم الدین‏» ، «صاحب روز جزا» (28) که بیان وتوضیحش در سوره انفطار آمده است و «ما ادراک ما یوم الدین ثم ما ادراک ما یوم الدین یوم لا تملک نفس لنفس شیئا و الامر
یومئذ لله‏» ، «چه دانی روز جزا چیست‏باز چه دانی روز جزا چیست روزی که هیچ کس، هیچ اختیاری در حق هیچ کسی ندارد ودر چنین روز کار با خداست‏» . (29) (30)

ماخذ دوم: سنت

رسول گرامی صلی الله علیه و آله وسلم نخستین مبین ومفسر قرآن کریم است . آن حضرت که سخنانش متصل به وحی وعلم غیب الهی است، پس از نزول آیات قرآن به تفسیر آن می‏پرداخت وطریق علم وعمل را به اصحاب می‏آموخت . قرآن مجید ابتدا وظیفه تلاوت قرآن را بدون تفسیر، بر عهده پیامبر می‏گذارد تا مسلمانان با آیات آشنا شوند .
«و قرآنا فرقناه لتقراءه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا» (31)
«قرآنی که آن را قسمت قسمت کردیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی وآن را به تدریج‏بر تو نازل کردیم .»
در مرحله بعد وظیفه تبیین وتفسیر آیات را بر عهده آن حضرت می‏گذارد ومی فرماید:
«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون‏» (32)
«قرآن را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را نازل شده تبیین کنی شاید که تفکر واندیشه کنند .»
در جای دیگر می‏فرماید:
«و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی ورحمة لقوم یؤمنون‏» (33)
«ما کتاب (قرآن) را بر تو نازل نکردیم مگر به آن جهت که اختلافات آنان (مردم) را برایشان روشن سازی وهدایت ورحمت‏برای گروه ایمان آورندگان است .»
امر و نهی وشرح وتبیین رسول خدا نیز مانند قرآن لازم الاتباع است، چنان که می‏فرماید:
«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا عنه‏» (34)
«آنچه پیامبر بر شما بیاورد، بپذیرید وآنچه شما را از آن بازدارد، دست‏بردارید .»
از ابی عبدالرحمان السلمی نقل شده که می‏گفت:
«آنان که قرآن را برای ما قرائت کردند مانند عثمان، عبدالله بن مسعود ودیگران به ما خبر دادند، که هرگاه ده آیه را از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یاد می‏گرفتند از آن نمی‏گذشتند تا آنچه را ازعلم وعمل در آن بود، فرا می‏گرفتند .» (35)
در مورد این که رسول خدا چه مقدار از آیات را تفسیر کرده است‏بین مفسران ومحققان علوم قرآن اختلاف است . دیدگاه‏ها در این باره به سه نظر بازگشت می‏کند:

دیدگاه اول

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مفهوم همه آیات قرآن ومفردات آن را برای اصحاب تفسیر کرده است .
ابن تیمیه از معتقدان به این نظریه است وی دو دلیل برای این مدعای خود آورده است:
الف: دلیل نقلی: آیه «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم‏» (36) ، «ما این قرآن را بر تو نازل کردیم تا آن را برای مردم تبیین کنی .» (37)
ب: دلیل عقلی: عادت چنین نیست که افرادی کتابی را در علوم، مانند طب وحساب بخوانند وآن را شرح ندهند، چگونه می‏شود کلام خدا که مایه عصمت وسعادت وقیام دین ودنیای مردم است (شرح نشود). (38)

نقد وبررسی

1- اعراب زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به فصاحت وبلاغت در الفاظ مشهور بودند، از این رو آیات قرآن را می‏فهمیدند مگر در مواردی که بر آنان مشکل بود که در تفسیرش به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه می‏کردند . چنین نبود که آنان در فهم تک تک آیات ناتوان باشند ولازم باشد شرح آن را از پیامبر بخواهند . «لتبین للناس‏» نیز در آیه شریفه، ماموریت تبیین مشکلات قرآن را بر عهده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می‏گذارد . از ابن عباس نقل شده که می‏گفت:
«تفسیر بر چهار قسم است، قسمی که عرب آن را از کلام می‏فهمند، تفسیری که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست (همه می‏فهمند)، تفسیری که دانشمندان می‏فهمند وتفسیری که جز
خدا کسی نمی‏داند . بدیهی است این چهار قسم، از مصداق‏های «لتبین الناس‏» نیست ونیاز به بیان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ندارد .» (39)
2- اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم همه آیات را تفسیر کرده بود، این همه اختلاف میان مفسران نبود وروش‏های تفسیری متعدد پدید نمی‏آمد . چنین نبود که همه اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از شنیدن آیات، شرح وتفسیر آن را از حضرت بخواهند . عده‏ای در آیات تدبر وتامل می‏کردند، عده‏ای حفظ می‏کردند در برخی آیات مشکل نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه می‏کردند .
دلیل عقلی نیز مردود است; زیرا اصحاب با توجه به شناخت اسباب نزول، آشنایی با لغت وفصاحت وبلاغت ذاتی که داشتند مفهوم ومراد از آیات را می‏فهمیدند، در موارد مبهم نیز برای رفع ابهام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه می‏کردند . افزون بر آن، عمرو فرصت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم با توجه به نوپا بودن اسلام ودشواری‏های فراوان وحوادث متعدد برای شرح همه آیات کافی نبود . از این رو، ملاحظه می‏کنیم بعد از رحلت آن حضرت، مردم در تفسیر وشرح آیات قرآن به صحابه بزرگ وائمه وپیشوایان معصوم مراجعه می‏کردند . اگر قرآن را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم تفسیر کرده بود ضرورتی برای این مراجعه نبود . ابن کثیر در مقدمه تفسیرش نوشته است: «هرگاه تفسیر قرآن را در قرآن وسنت نیافتیم به دیدگاه‏های صحابه مراجعه می‏کنیم; زیرا آنان از قرینه‏هایی برخوردار بودند که ما از آن محرومیم، به خصوص بزرگان صحابه که دارای فهم کامل وعلم صحیح وعمل صالح بوده‏اند .» (40)
بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن است آنچه امروز از تفسیرها در اختیار ماست، شرح بخشی از آیات قرآن است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم تفسیر کرده است . اگر گفته شود، بوده وبه ما نرسیده، می‏گوییم در هر حال نتیجه یکی است .

دیدگاه دوم

این دیدگاه معتقد است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم آیات بسیار اندکی را تفسیر کرده است . عمده دلیل‏های این نظریه، عبارت است از:
الف: طبری به سندش از عایشه نقل می‏کند که می‏گفت: «پیامبر چیزی از قرآن را تفسیر نکرد مگر آیاتی که جبرئیل آن‏ها را به او یاد داده بود .» (41)
ب: خدای متعال به پیامبر فرمان داد تا همه آیات را تفسیر وتبیین کند به جهت آن که مسلمانان در این آیات تدبر وتفکر کنند . (42)
ج: اگر رسول خدا همه آیات را تفسیر می‏کرد، نیازی نبود بعضی اصحاب به این کار مبادرت کنند ورسول خدا برای آنان دعا کند که در تفسیر توانا شوند چنان که در حق ابن عباس فرمود:
«اللهم فقهه فی الدین و علمه التاویل .» (43)
«خدایا! او را فقیه در دین گردان وعلم تاویل قرآن را به او بیاموز .»
از این بیان استفاده می‏شود که رسول خدا همه قرآن را تفسیر نکرد; زیرا در صورت تفسیر کل قرآن، صحابه در شناخت قرآن مساوی بودند ونیازی به این تخصیص نبود .

نقد وبررسی

1- طبری، روایت منقول از عایشه را ضعیف شمرده است; زیرا در طریق آن جعفر بن محمد زبیری است که ضعیف است . (44)
2- تدبر وتفکر در آیات، با فراوانی روایات تفسیری از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم منافاتی ندارد; زیرا با توضیح وشرح آن حضرت، زمینه تدبر بیشتر فراهم می‏شود . وقتی مسلمانان، مفهوم آیات را با بیان پیامبر خدا فهمیدند، توان بیشتری برای تامل وتفکر در آن دارند .
3- دعای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حق ابن عباس، دلیل بر این است‏حضرت همه قرآن را تفسیر نکرده است، اما بر کمی روایات تفسیری دلالتی ندارد .

دیدگاه سوم

این دیدگاه معتقد است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیشتر آیات را تفسیر والفاظ مشکل آن را بیان کرده وهمزمان با نزول وحی، موارد مبهم را توضیح داده، ولی حضرت همه قرآن را تفسیر نکرده است . (45)
این دیدگاه صحیح‏تر به نظر می‏رسد . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم به دنبال نزول وحی، آیات قرآن را بر مردم قرائت می‏کرد وآنان به حفظ وضبط آن می‏پرداختند ودر مواردی که در فهم آیه دچار ابهام می‏شدند، به آن حضرت مراجعه می‏کردند وحضرت به رفع ابهام می‏پرداخت، اما این شرح، شامل همه آیات نمی‏شود . از طرفی، مقدار روایات تفسیری، اندک نیست; زیرا روایات متعددی از آن حضرت رسیده، از طرفی صحابه نیز بیشتر در تفسیر آیات به سخنان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم استناد می‏کردند . سیوطی مقدار زیادی از این روایات را در اتقان جمع کرده است .
روایات تفسیر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم بر سه دسته است:
1- روایات متواتر وقطعی که علم به صدور آن از پیامبر است . این روایات که تعداد آن زیاد نیست‏بی‏گمان مفسر ومبین قرآن است .
2- اخبار واحد که با قرینه‏های مختلف، اطمینان وظن قوی به صدور آن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم است . این روایات نیز معتبر است .
3- روایات واخبار ضعیفی که نه طریق آن معتبر است، نه قرینه‏هایی مبنی بر صدور آن در دست است . این اخبار ضعیف بوده وتمسک به آن صحیح نیست .
مرحوم آیت‏الله خویی ضمن بحث نسبتا مفصلی در این باره نوشته است: «روایات صحیحی که به طور قطع از معصوم صادر شده، در تفسیر قرآن بی‏گمان قابل اتکا واستناد است . استناد به روایات ضعیف هم به طور مسلم جایز و روا نیست ولی آیا از روایات غیرقطعی اما معتبر، یعنی از خبر واحدی که دارای شرایط حجیت واعتبار است، می‏توان در تفسیر قرآن پیروی کرد یا نه؟ مساله‏ای است که میان مفسران ودانشمندان تفسیر وحدیث‏بسیار مورد اختلاف است وبه نظر ما این گونه روایات در تفسیر قرآن قابل اعتماد و تبعیت است ومفسر می‏تواند به آن‏ها استناد کند; زیرا اقتضای حجیت واعتبار همین است .» (46)

ماخذ سوم: اهل بیت عصمت وطهارت

روایات تفسیری امامان معصوم علیهم السلام پشتوانه وماخذ بزرگی برای تفسیر قرآن است . حضور دو قرن ونیم اهل بیت عصمت وطهارت در کنار مردم ومراجعه مردم به آنان، یکی از سرمایه‏های عظیم در همه زمینه‏های دینی به ویژه تفسیر قرآن است . صدها روایت تفسیری از ائمه به ویژه امام باقر وامام صادق علیهم السلام در منابع روایی شیعه آمده است، ده‏ها روایت‏به سند معتبر وارد شده که سخنان آنان را مانند سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم می‏داند . بیشتر دانشمندان علوم قرآنی وتفسیر در کتاب‏های خویش به بیان این جایگاه پرداخته‏اند .
ابن سعد در طبقات کبری نقل می‏کند که علی علیه السلام بر فراز منبر می‏فرمود:
«سلونی فوالله لا تسئلونی عن شی الا اخبرتکم، سلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیة الا و انا اعلم بلیل نزلت ام بنهار ام فی سهل ام فی جبل .» (47)
«از من بپرسید . پس سوگند به خدا نمی‏پرسید از چیزی جز آن که شما را خبر می‏دهم، بپرسید از کتاب خدا، پس به خدا قسم آیه‏ای نیست جز آن که می‏دانم در شب نازل شده است‏یا در روز، در دشت فرو آمده یا در کوه .»
شیخ مفید درباره امام باقر علیه السلام نوشته است:
«از هیچ یک از فرزندان حسن وحسین علیهم السلام‏در علم دین وسنت وقرآن وفنون وآداب به اندازه‏ای که از امام باقر علیه السلام روایت‏شده، روایت نقل نشده است .» (48)
محمد بن طلحه شافعی در مورد جایگاه امام صادق علیه السلام در تفسیر نوشته است:
«جعفر بن محمد، از دانشمندان وبزرگان اهل بیت ودارای علوم کامل وتلاوت فراوان است . در معانی قرآن تتبع می‏کند واز دریای بی‏کران آن جواهر را استخراج، وشگفتی‏ها را استنتاج می‏کند .» (49)
مالک الجهنی در شان امام باقر علیه السلام چنین انشا کرده است .
اذا طلب الناس علم القرآن
کانت قریش علیه عیالا
وان فاه فیه ابن بنت النبی
تلقت‏یداه فروعا طوالا (50)
اگر مردم به دنبال علم قرآن باشند، قریش اهلیت آن را دارند . اگر پسر دختر پیامبر در آن علوم سخن بگوید، دستان او شاخه‏های طولانی را پذیرا خواهد بود .
روایات وارده در مورد ارتباط اهل بیت‏با قرآن فراوان است . در این جا به پنج دسته از این روایات اشاره می‏کنیم .

دسته اول

روایاتی که دلالت دارد علم آنان برگرفته از علم پیامبری و راوی علم او هستند .
امام باقر علیه السلام فرمود:
«یا جابر! لو کنا نفتی الناس براینا و هوانا لکنا من الهالکین و لکنا نفتیهم بآثار من رسول الله و اصول علم عندنا نتوارثها کابرا عن کابر نکنزها کما یکنز هولاء ذهبهم و فضتهم .» (51)
«ای جابر! اگر ما به رای وهوای خود برای شما حدیث کنیم از هلاک شدگان خواهیم بود، اما برای شما به آثاری از رسول خدا واصول علمی که نزد ماست از آن حضرت، برای شما فتوا می‏دهیم که یکی از دیگری ارث برده‏ایم وآن را گنجینه کرده‏ایم . چنان که اینان طلا ونقره را گنجینه وذخیره می‏کنند .»
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«ان الله علم نبیه التنزیل و التاویل فعلم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم علیا و علمنا .» (52)
«به درستی که خداوند علم تنزیل وتاویل را به پیامبرش آموخت، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آن را به علی علیه السلام آموخت وعلی علیه السلام نیز به ما آموخت .»

دسته دوم

روایاتی که برای هدایت‏بشر، اهل بیت را عدل وکنار قرآن خوانده است .
بهترین روایت در این باب حدیث معروف ثقلین است که از طرق امامیه واهل سنت وارد شده است . مرحوم علامه سید میرحامد حسین هندی، صاحب عبقات الانوار حدیث ثقلین را از قریب دویست نفر از بزرگان علما در طول سده دوم تا سیزده هجری وبیش از 30 نفر از صحابه روایت کرده است . این حدیث‏با الفاظ مختلفی نقل شده که همه یک معنی ومفهوم را می‏رساند . شیخ طوسی در مقدمه تفسیر تبیان نوشته است: این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است وهیچ کس آن را رد نکرده است . رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
«انی مخلف فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض .» (53)
«من در میان شما دو چیز گران‏بها قرار می‏دهم اگر به آن تمسک کنید، گمراه نشوید، کتاب خدا وعترت واهل بیتم . همانا این دو از هم جدا نشود تا در کنار حوض بر من وارد شوند .
از علی علیه السلام درباره این حدیث پرسش کردند، آن حضرت فرمود:
«انا والحسن والحسین والتسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم و قائمهم لا یفارقون کتاب الله و لا یفارقهم حتی یردوا علی رسول الله حوضه .» (54)
«مقصود از عترت من، حسن وحسین وامامان نه گانه از فرزندان حسین است . نهمین آنان مهدی وقائم آن‏هاست .»
شیخ طوسی پس از نقل حدیث ثقلین نوشته است: «این روایت ظهور دارد در این که تفسیر قرآن جایز نیست، مگر با اثر صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم وائمه علیهم السلام که سخن آنان مانند کلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم حجت است .» (55)

دسته سوم

روایاتی که بیان می‏کند علوم قرآن نزد اهل بیت است .
مرحوم فیض کاشانی در مقدمه دوم از تفسیر صافی، باب مستقلی را تحت عنوان «ان علوم القرآن کله انما هو عند اهل البیت علیهم السلام‏» آورده است . در این جا به نقل یکی از این روایات بسنده می‏کنیم .
امام صادق علیه السلام فرمود:
«انا اهل البیت لم یزل الله یبعث فینا من یعلم کتابه من اوله الی آخره . . . .» (56)
«همانا خداوند متعال همیشه از میان ما اهل بیت کسی را که کتاب خدا را از آغاز تا پایان می‏داند بر می‏انگیزد . . . .»

دسته چهارم

روایاتی که اهل بیت علیهم السلام را مخاطب اصلی قرآن معرفی می‏کند .
حضرت علی علیه السلام بنابر روایت عامه وخاصه فرمودند:
«نزل القرآن ارباعا، ربع فینا و ربع فی عدونا و ربع فی فرائض و احکام و ربع سنن و امثال ولنا کرائم القرآن .» (57)
«آیات قرآن بر چهار دسته نازل وتقسیم شده است: یک چهارم آن درباره ما، یک چهارم درباره دشمنان ما، یک چهارم آداب ومثل‏ها، یک چهارم واجبات واحکام است وکرائم آن از ماست .»
امام باقر علیه السلام در برابر قتاده که خود را فقیه اهل بصره می‏خواند وبه تفسیر قرآن می‏پرداخت، فرمود:
«یا قتاده! ان کنت قد فسرت القرآن من تلقاء نفسک فقد هلکت وان کنت قد فسرته من الرجال فقد هلکت واهلکت، یا قتاده ویحک انما یعرف القرآن من خوطب به .» (58)
«ای قتاده! اگر قرآن را از پیش خود تفسیر می‏کنی هلاک شده وهلاک کرده‏ای واگر از نزد افراد تفسیر می‏کنی نیز هلاک شده وهلاک کرده‏ای . ای قتاده! وای بر تو، همانا قرآن را کسی می‏شناسد ومی فهمد که مورد خطاب آن واقع شده است [یعنی اهل بیت .]»

دسته پنجم

روایاتی که مبین اعلم بودن اهل بیت علیهم السلام در تفسیر وعلوم قرآنی است .
امام علی علیه السلام فرمود:
«انی لاعرف ناسخه من منسوخه و محکمه من متشابهه و فصله من فصاله و حروفه من معانیه و الله ما من حرف نزل علی محمد صلی الله علیه و آله وسلم الا انی اعرف فیمن انزل و فی ای یوم و فی ای موضع .» (59)
«همانا من ناسخ قرآن را از منسوخ آن، محکم را از متشابه، بخش وجزء آن را از اجزاء دیگر و حرف آن را از معانی می‏دانم . به خدا سوگند، هیچ حرفی بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نازل نشده مگر آن که من می‏دانم در مورد چه کسی، در چه روزی ودر چه محلی نازل شده است .»
عن الصادق علیه السلام: «فی قوله تعالی "ومن عنده علم الکتاب" قال ایانا عنی و علی اولنا .» (60)
از امام صادق علیه السلام در مورد آیه «ومن عنده علم الکتاب‏» سؤال شد . فرمود: مقصود ما هستیم اول ما نیز علی علیه السلام است .
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
«ان الله طهرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علی خلقه و حجته فی ارضه و جعلنا مع القرآن و القرآن معنا لا نفارقه و لا یفارقنا .» (61)
«همانا خدا ما را پاک قرار داد . عصمت داد وما را گواه بر خلق وحجت‏بر زمین قرار داد . ما را با قرآن وقرآن را با ما قرار داد . ما از آن جدا نمی‏شویم قرآن نیز از ما جدا نمی‏شود .
امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی فرمودند:
«علم الکتاب کله والله عندنا، علم الکتاب کله والله عندنا .» (62)
«به خدا قسم همه علم کتاب نزد ماست . به خدا قسم همه علم کتاب نزد ماست .»
امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی فرمودند:
«. . . فانما علی الناس ان یقرءوا القرآن کما انزل فاذا احتاجوا الی تفسیره فالاهتداء بنا و الینا .» (63)
«. . . همانا بر مردم است قرآن را آن گونه که نازل شده بخوانند . هرگاه نیاز به تفسیر آن پیدا کردند به وسیله ما وبه سوی ما هدایت جویند .»
اهل بیت عصمت وطهارت ارتباط تنگاتنگی با قرآن داشتند وپس از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بزرگ‏ترین مفسران قرآن کریم هستند و روایات تفسیری آنان منبع عظیم وارزشمندی برای مسلمانان به شمار می‏آید .
آن بزرگواران همان اهل ذکری هستند که قرآن می‏فرماید: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون‏» . (64) چنان که برخی از مفسران اهل سنت این آیه را به ائمه اثنی عشر تفسیر کرده‏اند . (65)
سلیم بن قیس می‏گوید:
«از علی علیه السلام شنیدم که می‏فرمود: آیه‏ای بر پیامبر فرود نیامد، مگر این که بر من خواند واملا کرد ومن با خط خود نوشتم . تاویل وتفسیر، ناسخ ومنسوخ، محکم ومتشابه آن را تعلیم داد واز خداوند خواست تا فهم ونگهداری آن را روزیم کند . پس از آن آنچه به من آموخت هرگز فراموش نکردم . . . .» (66)

ماخذ چهارم: گفتار صحابه

یکی از مآخذی که در تفسیر وفهم قرآن کریم مطرح شده، گفتار ونظر صحابه است . گونه‏های بهره‏گیری از کلمات صحابه عبارت‏اند از:
1- آنچه که آنان از رسول خدا به سند صحیح نقل می‏کنند . عبدالله بن مسعود گوید: «هنگامی که یکی از آنان ده آیه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می‏شنید رد نمی‏شد تا این که علم وعمل به آن آیات را بیاموزد .» (67)
2- صحابه، شاهد حوادث، وقایع واتفاقاتی بودند که موجب نزول قرآن می‏شد . بی‏گمان آشنایی مفسر با اسباب نزول از طریق قول صحابه بستر مناسبی را برای فهم قرآن فراهم می‏آورد .
3- صحابه معانی الفاظ ومفردات قرآن را بهتر می‏فهمیدند; زیرا آنان عرب زبان بوده ودر حال وهوای نزول وحی قرار داشته‏اند، حوزه‏های تفسیری متعددی داشتند که در میان خویش به بحث وتحقیق درباره آیات قرآن می‏پرداختند .
محمود ابوزهره در این باره نوشته است:
«صحابه معانی الفاظ را از همه مردم بهتر می‏دانند; زیرا آنان عرب اند و از افراد دیگر به دین آشناترند والفاظی که برای ما بیگانه است، برای آنان آشناست ومعانی آن را می‏دانند .» (68)
از صحابه‏ای چون عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس وابی بن کعب ده‏ها روایت تفسیری رسیده وهر یک از آنان بنیان‏گذار مدرسه‏ای در تفسیر شدند .
نتیجه: اقوال صحابه ماخذ مستقل محسوب نمی‏شود . اگرچه محققان ومفسران اهل سنت آن را در زمره مآخذ ومصادر تفسیر آورده‏اند . همان طوری که ذکر شد، کلمات صحابه در صورتی که به سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم یا اسباب نزول قرآن یا تبیین لغات برگردد، قابل تامل وتوجه است ودر واقع، به سایر مآخذ ومصادر بازگشت می‏کند . اما اجتهاد ورای شخصی صحابه در تفسیر آیات، برای مفسر لازم الاتباع نیست وحجیت ندارد بلکه می‏تواند به عنوان طریق وچشم‏اندازی در تفسیر قرآن وفهم مراد خدای متعال توسط مفسر بررسی شود . مفسر با مراجعه به مآخذ متعدد ومراجعه به فهم ودرک صحابه رسول خدا که شاهد نزول وحی بوده‏اند وبه قرائت احوال ومقتضیات مقام آگاهی دارند، میدان وسیعی برای جولان فکری وتدبر در آیات پیدا می‏کند ودر پرتو آن قادر خواهد بود به تفسیر جامع وصحیح آیات بپردازد .

ماخذ پنجم: عقل

آیات متعددی از قرآن کریم، انسان‏ها را به تعقل در عالم تکوین وتشریع به صورت عام وتدبر وتعقل در آیات قرآن به طور خاص، دعوت می‏کند . تعبیرهایی مانند عقل، فواد، لب، نهی، صدر وقلب برای این منبع معرفتی مهم به کار رفته است . قرآن مجید، هدف از نزول آیات الهی را تعقل بیان کرده وبا الفاظ مختلف این حقیقت را تبیین می‏کند . گاه تعبیر لعل آورده ومی‏فرماید:
«کذلک یبین لکم آیاته لعلکم تعقلون‏» (69)
«این گونه خداوند آیاتش را برای شما بیان می‏کند تا عقل خود را به کار گیرید واندیشه کنید .»
خداوند متعال در جایی دیگر، با لحن سرزنش‏باری مردم را برای عدم تفکر وتعقل، مورد مؤاخذه قرار می‏دهد ومی‏فرماید:
«لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکر لکم افلا تعقلون‏» (70)
«به راستی که به سوی شما کتابی فرو فرستادیم که در آن یاد شما هست . آیا تعقل نمی‏کنید؟»
تعبیر «لعلکم تعقلون‏» ، «افلا تعقلون‏» و «ان کنتم تعقلون‏» در آیات قرآن، این حقیقت را بیان می‏کند که خداوند عقل را که نعمت ارزشمند وحجت‏باطنی است در اختیار بشر قرار داد تا برای درک واقعیت‏های پیرامون خود وفهم آیات الهی آن را به کار گیرد واگر چنین نکند، سزاوار توبیخ وسرزنش است . در روایات اسلامی به گوهر عقل، بهای فراوانی داده شد، بخش عمده‏ای از احادیث کتاب‏های روایی ما مانند الکافی به کتاب عقل وجهل اختصاص یافته است .
عقل در روایات، اساس دین، بزرگ‏ترین سرمایه، راهوارترین مرکب، بهترین دوست، رسول باطنی ومعیار ومیزان برای تقرب الی الله معرفی شده است .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«لکل شی‏ء آلة و عدة و آلة المؤمن و عدته العقل و لکل شی‏ء مطیة و مطیة المرء العقل و لکل شی‏ء غایة و غایة العبادة العقل و لکل قوم راعی و راعی العابدین العقل و لکل تاجر بضاعة و بضاعة المجتهدین العقل و لکل خراب عمارة و عمارة الاخرة العقل . . .» (71)
«برای هر چیز ابزار و وسایلی است، ابزار و وسایل مؤمن، عقل است وبرای هر چیزی مرکبی است ومرکب راهوار انسان، عقل است وبرای هر چیز، هدفی است وهدف از عبادت، عقل است وبرای هر قومی، جلوداری است وجلودار عبادت‏کنندگان، عقل است وبرای هر بازرگانی، سرمایه‏ای است وسرمایه مجتهدان عقل است و برای هر خرابی، آبادانی است وآبادانی آخرت عقل است . . . .»
عقل، عامل کسب دین ودینداری وعامل ورود به بهشت‏خوانده شده است . چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند:
«من کان عاقلا کان له دین ومن کان له دین دخل الجنه .» (72)
«هر کس عاقل باشد، دین دارد وهر کس دین داشته باشد، وارد بهشت‏خواهد شد .»
امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم فرمود:
«یا هشام! ما بعث الله انبیائه و رسله الی عباده الا لیعقلوه عن الله فاحسنهم استجابة احسنهم معرفة و اعلمهم بامر الله احسنهم عقلا و اکملهم عقلا ارفعهم درجة فی الدنیا و الاخرة .» (73)
«خداوند، پیامبران ورسولانش را به سوی بندگانش نفرستاد مگر به این منظور که درباره خداوند عاقل‏تر شوند . بنابراین، بهترین بندگانی که دعوت آنان را اجابت کردند، کسانی هستند که معرفت‏بیشتر داشته‏اند وآنان که از امر وکار الهی آگاه‏ترند، عاقل‏ترند وآنان که عقل‏شان کامل‏تر است، مقامشان در دنیا وآخرت برتر است .»
تعقل وتدبر در آیات قرآن کریم در کنار مصادر نقلی، یکی از ابزار مهم فهم قرآن است . مفسر با پرهیز از اعمال سلیقه شخصی و به دور از خودمحوری و هوای نفس و با مدد از این رسول باطنی در آیات الهی تدبر می‏کند وبا عنایت‏به آیات قرآن وروایات قطعی به تفسیر مراد خدای متعال می‏پردازد .

ماخذ ششم: لغت وادبیات واشعار عرب

یکی از مصادر مهمی که مفسر می‏تواند در فهم معانی الفاظ وکلمات قرآن از آن بهره بگیرد، لغت وشعر وادبیات عرب است . قرآن به زبان عربی مبین وبراساس لغات عرب، بر مردمی نازل شد که به دلیل شرایط جغرافیایی واجتماعی خاص حاکم بر آن جامعه، در فصاحت وبلاغت ولغت وشعر ید طولایی داشتند . در بازار، گردهمایی ومحافل ادبی تشکیل می‏دادند وبه قرائت‏برترین شعرهای خود با لغات و الفاظ شیوا و رسا می‏پرداختند . قرآن در چنین فضایی و بر چنین مردمی نازل شد .
خلیفه دوم تاکید داشت در فهم قرآن به اشعار عرب مراجعه شود و می گفت: «دیوان خود را حفظ کنید تا گمراه نشوید . گفتند دیوان ما چیست؟ گفت: شعر جاهلیت; زیرا تفسیر کتاب شما ومعانی گفتارتان در آن موجود است .» (74)
ابن خلدون در مقدمه تاریخش نوشته است: «قرآن به لغت عرب و بر اسلوب بلاغتی آنان نازل شده وهمه آنان آن را می‏فهمند و معانی آن را در مفردات و ترکیب می‏دانند .» (75)
شاهد بر این مدعا داستان زیر است:
نافع درباره کلمه «عزین‏» در آیه «عن الیمین و عن الشمال عزین‏» از ابن عباس پرسید . ابن عباس در پاسخ گفت: «عزون به معنی گروه دوستان زیاد است‏» نافع پرسید: آیا مردم عرب نیز این کلمه را به همین معنی استعمال می‏کنند؟ ابن عباس در پاسخ گفت: آری! مگر شعر عبید بن ابرص را نشنیده‏ای که گفته:
فجائوا یهرعون الیه حتی
یکونوا حول منبره عزینا (76)
پس آمدند در حالی که به سوی او می‏شتافتند تا آن که چون دوستان گرد جایگاهش حلقه زنند .
بدین ترتیب ملاحظه می‏کنیم صحابه نیز در توضیح الفاظ مبهم قرآن به لغت و شعر عرب تمسک می‏کردند . به همین دلیل دانشمندان لغت مانند مبرد، فرا و راغب اصفهانی کتاب‏هایی در غریب و الفاظ و معانی لغات قرآنی تدوین کرده و در آن به شعر و نثر و مثل عرب استناد کرده‏اند .
یکی از معاصران در مورد کاربرد لغت در تفسیر قرآن نوشته است: «مفسر برای رفع تناقض در الفاظ مشترک یا الفاظ مختلف الدلاله یا غریب که دانشمندان در کتاب‏های غریب تالیف کرده‏اند، نیازمند مصدر لغت است .» (77)
مراجعه به لغت و شعر عرب به معنی اصل قرار دادن لغت و فرع قرار دادن قرآن نیست‏بلکه مفسر علاوه بر مراجعه به منابع ومآخذ متعدد که اصل و اساس آن خود قرآن، سپس روایات قطعی است، سخنان اهل لغت را نیز به عنوان شاهد و پشتوانه بررسی می‏کند تا با آگاهی و اطلاعات بیشتری به تبیین مراد الهی از آیات بپردازد و این هرگز به معنی فرع قرار دادن قرآن نیست; زیرا همه این تلاش‏ها و مراجعات در جهت‏بهره‏مند شدن بیشتر از قرآن و فهم مراد خدای متعال است .

ماخذ هفتم: اسباب نزول

یکی از مصادر ما در تفسیر که می‏تواند مفسر را در فهم آیات کمک کند، اسباب نزول است . شناخت موقعیت زمانی، مکانی، فردی واجتماعی نزول آیات این امکان را به مفسر می‏دهد تا حقیقت‏ها و معارف وحی را در زمینه‏های پیشینی و مقارن با آن مورد برسی و تحلیل قرار دهد و از چهره برخی آیات ابهام‏زدایی کند و او را در دستیابی به حقیقت پنهان آیات یاری رساند . سبب نزول عبارت است از حادثه، پرسش، درخواست و یا واقعه‏ای که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اتفاق افتاده و باعث نزول آیه یا آیه‏ها شده است . دیدگاه دانشمندان تفسیر و محققان علوم قرآنی در مورد تاثیر سبب نزول بر فهم آیات متعدد است .
ابن تیمیه نوشته است: «شناخت اسباب نزول به فهم آیه کمک می‏کند; زیرا علم به سبب، باعث علم به مسبب می‏شود .» (78)
واحدی نوشته است: «تفسیر آیه امکان ندارد مگر زمانی که سبب نزول آیه را بدانیم .» (79) وی در قسمتی دیگر نوشته‏است: «علوم قرآن بسیار است ولی از میان آن همه بر آن شدم تا شرایط واسباب نزول آیات را بیان کنم; زیرا ضروری‏ترین معرفت و سزاوارترین رشته مورد توجه است; زیرا شناخت آیه‏ای بدون اطلاع از تاریخ وشرایط نزول آن ممکن نیست .» (80)
سیوطی نوشته است: «عده‏ای تصور می‏کنند در شناخت اسباب نزول هیچ نتیجه علمی نهفته نیست‏بلکه در حکم مباحث تاریخی است . به اینان باید گفت که سخت در اشتباه‏اند . بررسی اسباب نزول ثمرات فراوانی دارد از جمله، آگاهی از معنی آیات ورفع اشکال از آن، به همین جهت «ابن دقیق العید» گفته است: «بیان سبب نزول آیات، راه و روشی استوار و مطمئن برای فهم قرآن کریم است .» (81)
مرحوم شهید مطهری در مورد نقش اسباب نزول نوشته است: «آشنایی با قرآن به مقدماتی نیازمند است که یکی از آن مقدمات، آشنایی با تاریخ اسلام است; زیرا قرآن مثل تورات یا انجیل نیست که یکباره توسط پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم عرضه شده باشد، بلکه این کتاب در طول 23 سال دوران زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از بعثت تا وفات در خلال جریان پرهیجان تاریخ اسلام نازل شده است و از همین روست که آیات قرآن به اصطلاح «شان نزول‏» دارند . شان نزول چیزی نیست که معنی آیه را در خود محدود کند بلکه به عکس، داشتنشان نزول تا حد زیادی در روشن شدن مضمون آیات مؤثر ورهگشاست .» (82)
علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان ضمن اشاره به نقش اسباب نزول در تفسیر قرآن، این تاثیر و نقش را مهم و کلیدی ندانسته و حاشیه‏ای و فرعی می‏داند . ایشان منکر تاثیر اسباب نزول در تفسیر قرآن نیست و در تفسیر خود از آن بهره جسته است اما منابع و مراجع اسباب نزول را به دلیل ضعف سندی روایات آن و گشوده شدن دست جعل و تحریف قابل اعتماد نمی‏داند و معتقد است قرآن با توجه به جایگاه جهانی و کاملی که دارد قطع نظر از اسباب نزول هم قابل فهم و بهره‏برداری برای مسلمانان می‏باشد .
علامه در کتاب قرآن در اسلام نوشته است: «بسیاری از سور و آیات قرآنی از جهت نزول با حوادث و وقایعی که در خلال مدت دعوت اتفاق افتاده است ارتباط دارد . . . این زمینه‏ها را که
موجب نزول سوره یا آیه می‏باشد، اسباب نزول گویند و البته آن‏ها تا اندازه‏ای، انسان را از مورد نزول و مضمونی که آیه نسبت‏به خصوص مورد نزول خود به دست می‏دهد، روشن ساخته و کمک می‏کند . از این روی گروهی از محدثان صحابه و تابعین در صدر اسلام به ضبط روایات اسباب نزول همت گماشته بودند و اخبار بی‏شماری در این باره نقل نموده‏اند .» (83)
ایشان در جای دیگری نوشته است: «اساسا مقاصد عالیه قرآن مجید که معارفی جهانی و همیشگی می‏باشند در استفاده خود از آیات کریمه قرآن نیازی قابل توجه یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارند .» (84)

نقش اسباب نزول در تفسیر

عده‏ای تصور می‏کنند اطلاع از اسباب نزول هیچ بهره علمی ندارد بلکه تنها یک بحث تاریخی و کشف رویدادها در زمان گذشته است . اما این پندار صحیح نیست . آشنایی با اسباب نزول آثار سودمندی را در پی دارد و مفسر می‏تواند با شناخت اسباب نزول آیات در بسیاری از موارد پرده ابهام از چهره آیات برگیرد .
هر آیه و سوره شرایط و زمینه‏های نزولی دارد که اطلاع و آشنایی از آن در فرآیند تفسیر و بررسی مفاهیم قرآن تاثیری به سزا دارد . در این جا به صورت فهرست‏وار کیفیت تاثیرگذاری اسباب نزول را در فهم وتفسیر آیات قرآن بررسی می‏کنیم .
1- نقش اسباب نزول در فهم وترجمه آیات: برخی آیات که درباره اشخاص، حوادث و رخدادهای معین و مشخص نازل شده است دسترسی به معنی واقعی آن ودر پاره‏ای موارد ترجمه ظاهری‏اش، نیازمند آشنایی با اسباب نزول است، به عنوان مثال:
«و علی الثلاثة الذین خلفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت وضاقت علیهم انفسهم وظنوا ان لا ملجاء من الله الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم‏» (85)
«خداوند آن سه تن را که از شرکت در جهاد تخلف ورزیدند، مشمول لطف و رحمت‏خویش قرار داد، آن کسانی که پس از تخلف، در محاصره‏ای شدید قرار گرفتند تا آن حد که زمین با همه گستردگی برایشان تنگ آمد و حتی از خود نیز تنگ آمدند و دانستند که از خدا جز به سوی او راهی نیست . خدا نیز ایشان را بخشید و توفیق توبه داد; زیرا که او توبه‏پذیری مهربان است .»
آیه بالا در مورد تخلف سه نفر به نام‏های کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه از غزوه تبوک اشاره دارد که این کوتاهی آنان که بعدا موجب پشیمانی شد و خدا توبه آنان را پذیرفت، در این آیه منعکس شده است . ترجمه این آیه وفهم آن در پرتو اسباب نزول بهتر صورت می‏گیرد .
2- رفع ابهام از چهره آیات: برای پی بردن به مدلول صحیح و مقاصد و مفاهیم واقعی آیات و سوره‏های قرآن، شناخت اسباب نزول یکی از عوامل مهم است، حتی در برخی موارد عدم اطلاع از سبب نزول باعث استنباط غلط و نتیجه معکوس می‏شود، به عنوان مثال: از عثمان بن مظعون وعمرو بن معدی کرب نقل شده که آن دو می‏گفتند: خوردن شراب مباح است و برای اثبات سخن خود به آیه زیر استشهاد می‏کردند:
«لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا . . .» (86)
«بر کسانی که دارای ایمان و کردار شایسته‏ای بودند گناهی در آنچه خورده‏اند نیست‏به شرطی که پرهیزکار و با ایمان‏باشند . . . .»
اگر آن دو از سبب نزول آیه آگاه بودند چنین سخنی را بر زبان نمی‏آوردند . سبب نزول این بود که عده‏ای از مردم، آن گاه که آیه حرام بودن شراب نازل شد می‏گفتند: حال کسانی که در راه خدا کشته شدند اما شراب را که پلید بود می‏نوشیدند، چه خواهد شد؟ در پی چنین تردید و نگرانی بود که آیه بالا نازل شد مبنی بر این که چون هنوز حکم تحریم شراب ابلاغ نشده بود، بر کسانی که قبلا شراب نوشیده بودند، جرمی نیست .» (87)
3- تعیین مصداق آیات: در برخی موارد معین کردن مصداق کلمات وارد شده در آیات در پرتو اسباب نزول روشن می‏شود . به عنوان نمونه در تعیین مصداق صلاة وسطی در آیه «حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی و قوموا لله قانتین‏» (88) بین مفسران اختلاف است و براساس شان نزول روشن می‏شود مقصود نماز ظهر است .
طبرسی نوشته است: «زید بن ثابت نقل می‏کند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در گرمای فوق‏العاده نیمروز نماز ظهر را با جماعت می‏گذارد و این نماز برای یاران او بسیار سنگین و طاقت‏فرسا بود و معمولا بیش از دو یا سه صف در پشت‏سر آن حضرت تشکیل نمی‏شد تا بدان جا که من در این اندیشه بودم که خانه‏های افرادی را که به نماز آن حضرت حاضر نمی‏شدند به آتش کشم که این آیه نازل شد و اهمیت نماز را به بیانی کلی، و نماز ظهر را به خصوص بیان کرد .» (89)
4- شان نزول عامل انحصار آیه در افراد خاص: با توجه به شان نزول، انحصار برخی آیات به افراد خاص روشن می‏شود مانند انحصار آیه تطهیر (90) در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، علی، فاطمه، حسن وحسین علیه السلام که در کتاب‏های تفسیری مورد بحث واقع شده است .

سایر مآخذ

علاوه بر هفت منبعی که ذکر شد اطلاع از برخی منابع و مآخذ دیگر نیز مفسر را در فهم آیات قرآن یاری می‏رساند، به عنوان نمونه اطلاع از آنچه در کتاب مقدس (تورات، انجیل) آمده، اطلاع از تفسیرهای دانشمندان گذشته شیعه و سنی، مراجعه به کتاب‏های علوم قرآنی در شناخت محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و . . . مراجعه به علوم جدید و کشفیات آن‏ها برای فهم آیات علمی قرآن و مانند آن از سایر مآخذ محسوب شده و اطلاع از آن برای مفسر مفید است .

پی‏نوشت‏ها:

1) محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 14 .
2) جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 90 .
3) محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج 4، ص 40 .
4) شیخ طوسی، التبیان، ج 1، ص 5 .
5) سوره توبه (9) آیه 112 .
6) سوره مؤمنون (23) آیه 1 .
7) بدرالدین زرکشی، البرهان، ج 2، ص 200 .
8) سوره اخلاص (112) آیه 2 .
9) همان، آیه 3- 4 .
10) سوره معارج (70) آیه 19 .
11) همان، آیه 20- 21 .
12) البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 202 .
13) سوره عبس (80) آیه 31 .
14) همان، آیه 32 .
15) سوره طارق (86) آیه 1- 2 .
16) همان، آیه 3 .
17) المنهج الاثری، ص 69 .
18) سوره زمر (39) آیه 3 .
19) همان، آیه 19 .
20) البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 205- 206 .
21) سوره آل عمران (3) آیه 162 .
22) همان، آیه 172- 173 .
23) سوره یوسف (12) آیه 24 .
24) سوره یوسف (12) آیه 24 .
25) همان، آیه 32 .
26) همان، آیه 33 .
27) المنهج الاثری، ص 70 .
28) سوره فاتحه (1) آیه 4 .
29) سوره انفطار (82) آیه 17- 19 .
30) البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 205 .
31) سوره اسراء (17) آیه 106 .
32) سوره نحل (16) آیه 44 .
33) همان، آیه 64 .
34) سوره حشر (59) آیه 7 .
35) محمدحسین ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج 1، ص 53 .
36) سوره نحل (16) آیه 44 .
37) ابن تیمیه، مقدمه فی اصول التفسیر، ص 35 .
38) همان، ص 37 .
39) طبری، جامع البیان، ج‏1، ص 57 .
40) ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 3 .
41) همان .
42) طبری، جامع البیان، ج 1، ص 62 .
43) جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 387 .
44) جامع البیان، ج 1، ص 64 .
45) جامع البیان، ج 1، ص 63 .
46) البیان فی تفسیر القرآن، ص 398 .
47) محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 1 .
48) سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 38 .
49) المطالب المسؤول، به نقل از رسالة القرآن، ج 1، ص 153 .
50) همان، ص 153 .
51) همان، ص 153 .
52) فتونی عاملی، مرآة الانوار (مقدمه تفسیر البرهان)، ص 15 .
53) همان .
54) البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 28 .
55) التبیان، ج 1، ص 4 .
56) فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 1، ص 21 .
57) محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 20 .
58) فتونی عاملی، مرآة الانوار، ج 1، ص 16 .
59) تفسیر العیاشی، ج 1، ص 14 .
60) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 133 .
61) وسائل الشیعه، ج 18، ص 132 .
62) همان، ص 134 .
63) همان، ص 149 .
64) سوره نحل (16) آیه 43 .
65) احقاق الحق، ج 3، ص 482 .
66) کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 625 .
67) ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص 36 .
68) محمد ابوزهره، معجزه بزرگ، پژوهشی در علوم قرآنی، ترجمه محمود ذبیحی، ص 674 .
69) سوره بقره (2) آیه 242 .
70) سوره انبیاء (21) آیه 1 .
71) بحارالانوار، ج 1، ص 95 .
72) محمدی ری‏شهری، میزان الحکمه، ج 6، ص 406 .
73) بحارالانوار، ج 1، ص 94 .
74) محمدحسین ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج 1، ص 78 .
75) المقدمه، ص 366 .
76) جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 1، ص 120 .
77) علی صغیر، دراسات قرانیه، ج 2، ص 70 .
78) مقدمة فی اصول التفسیر، ص 47 .
79) واحدی، اسباب النزول، ص 4 .
80) همان .
81) الاتقان، ج 1، ص 108 .
82) شناخت قرآن، ص 19 .
83) قرآن در اسلام، ص 118 .
84) همان، ص 116 .
85) سوره توبه (9)، آیه 118 .
86) سوره مائده (5) آیه 93 .
87) محمدباقر حجتی، اسباب النزول، ص 86 .
88) سوره بقره (2) آیه 238 .
89) فیض الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 599 .
90) سوره احزاب (33) آیه 33 .

مقالات مشابه

تحلیل تحول آراء تفسیری مفسران با تکیه بر مؤلفه ایدئولوژی

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهجعفر نکونام, سیدرضا مؤدب, سجاد محمدفام

در حاشیه روشهای تفسیر قرآن کریم

نام نشریهکتابداری

نام نویسندهفضل‌الله شهیدی

منابع ادبي و نقش آن ها در تفسير

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمحمد نقیب‌زاده

القرآن و الراسخون في العلم

نام نشریهآفاق الحضارة الاسلامیة

نام نویسندهاحمد راسم النفیس

مراحل تفسير

نام نویسندهفرج‌الله فرج‌اللهی

راه‏كارها و ابزارهاى فهم و تفسير قرآن

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعزت‌الله مولایی

درنگى در روش شناسى تفسير راهنما

نام نشریهپژوهش حوزه

نام نویسندهمحمدهادی معرفت