میزان استناد مفسران به منابع مختلف تفسیری با توجه به شیوهای که در تفسیر اتخاذ میکنند متفاوت است . در این جا با قطع نظر از شیوههای تفسیری به ذکر منابع ومصادری که دانشمندان تفسیر به آن تمسک میجویند، میپردازیم .
قرآن کریم، بیان کننده وروشنگر هر چیز است که مفسر باید با چینش آیات گوناگون در کنار هم وبرقرار کردن ارتباط موضوعی بین آنها به برداشتی صحیح ومنطقی دستیابد . مرحوم علامه طباطبایی در این باره نوشته است:
«چطور میتوان پذیرفت که قرآن بیان هر چیزباشد اما بیان خودش نباشد با این که خدا در قرآن فرموده «هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان» وباز میفرماید: «و انزلنا الیکم نورا مبینا» چگونه ممکن است قرآن، مایه هدایت ومیزان سنجش خوب وبد ووسیله روشنی برای عالمیان باشد ولی در موضوع فهم خود آیات قرآن که جهانیان به آن احتیاج شدید دارند، آنها را مستغنی نسازد . مگر خداوند نفرموده «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» کدام کوشش از زحمت در فهم معانی قرآن مهمتر وکدام راه هدایت از درک معانی آن بهتر است .» (1)
قرآن طی 23 سال به صورت تدریجی در مناسبتهای مختلف نازل شد وآیات آن مکمل یکدیگر ومفسر هم میباشد . دهها روایت در منابع عامه وخاصه مبنی بر مرجع بودن آیات وارد شده که برای رعایت اختصار به چند حدیث اشاره میشود .
1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«و ان القرآن لم ینزل لیکذب بعضه بعضا ولکن نزل لیصدق بعضه بعضا فما عرفتم فاعملوا و ما یتشابه علیکم فامنوا به .» (2)
«همانا قرآن نازل نشده برای این که برخی از آیاتش برخی دیگر را تکذیب کند بلکه نازل شده که برخی از آن برخی دیگر را تصدیق کند . پس آنچه را فهمیدید به آن عمل کنید وآنچه بر شما متشابه شد، به آن ایمان آورید .»
2- امام صادق علیه السلام فرمودند:
«ان هذا القرآن فیه منار الهدی و مصابیح الدجی فلیجل جال بصره ویفتح للضیاء نظره .» (3)
«همانا در این قرآن، جایگاه نور هدایت وچراغهای تاریکی است . پس شخص تیزبین باید که در آن دقت کند وبرای روشنایی، نظر خویش را بگشاید .»
3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«اذا جائکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فما وافق کتاب الله فاقبلوه و ما خالفه فاضربوه به عرض الحائط .» (4)
«هرگاه حدیثی از من به شما میرسد آن را بر کتاب خدا عرضه کنید آنچه موافق کتاب خداست، بپذیرید وآنچه مخالف است، به دیوار بزنید .»
آیات قرآن را در جهت روشن بودن یا نبودن مراد به چند دسته میتوان تقسیم کرد:
الف: آیاتی که در تبیین مراد الهی، نص وصریح است ونیاز به بیان آیات ومنابع دیگر ندارد . تفسیر این آیات به منظور شرح بیشتر وطرح مباحث جنبی در احکام، اخلاق، عقاید ومانندآن صورت میگیرد .
زرکشی در البرهان در این مورد نوشته است:
«قرآن تقسیم میشود به آیاتی که فی نفسه مبین وواضح است واحتیاج به بیان دیگری از آیات وغیر آن ندارد . آیات این چنینی فراوان است مانند آیه «التائبون العابدون . . .» (5) وآیه «قد افلح المؤمنون . . .» (6) و . . . .» (7)
ب: آیاتی که ظهور در مطلبی دارد وبا ظهورش مراد ومقصود الهی را روشن میکند، اگرچه نص در مراد نیست .
ج: آیاتی که مجمل ومبهم است وخواننده در قرائت اولیه، مراد ومقصود گوینده را متوجه نمیشود، اما با مراجعه به آیات دیگر از ابهام بیرون میآید ومراد روشن میشود . رفع ابهام وگنگی از این آیات به وسیله آیات دیگر به سه شکل است:
1- آیه متصل به آیه مبهم در همان سوره آن را تفسیر وتبیین میکند .
زرکشی در این باره نوشته است:
«گاهی بیان وشرح آیه، واضح وروشن نیست که بر چند قسم است، یکی آن که پشتسر آن توضیح میآید، مانند «الله الصمد» (8) که محمد بن کعب قرظی گوید: تفسیر آن «لم یلد و لم یولد ولم یکن له کفوا احد» (9) است وآیه شریفه «ان الانسان خلق هلوعا» ، "همانا انسان ناشکیب آفریده شده است" (10) ابوالعالیه میگوید تفسیرش «اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا» ، "چون به او شر رسد بیتاب است وچون خیر رسد بازدارند است . " (11) میباشد .» (12)
محمد ابوطبره پس از ذکر این تقسیمبندی نوشته است:
«از این مورد است آیه «فاکهة وابا» ، "میوه وعلف" (13) فاکهة در آیه روشن است چیست اما "ابا" در آیه بعدی معرفی شده است که میفرماید: «متاعا لکم و لانعامکم» ، "برای برخورداری شما وچارپایانتان" . (14) همچنین در آیه شریفه «والسماء والطارق و ما ادراک ما الطارق» ، "سوگند به آسمان وشباینده وتوچه میدانی شباینده چیست" . (15) مراد از طارق در آیه روشن نیست مگربا آیه بعدی «النجم الثاقب» ، "ستاره درخشان" (16) .» (17)
2- آیه دیگری در همان سوره که به آن متصل نیستبه تفسیر وشرح آیه مبهم میپردازد . زرکشی در توضیح این مورد نوشته است:
«گاهی بیان وشرح آیهای در همان سوره اما منفصل آمده است . . . مانند آیه «ان الله لا یهدی من هو کاذب کفار» ، "خدا هر دروغگوی کافر را هدایت نمیکند . " (18) ظاهر آیه مشکل است; زیرا خدای سبحان کافران فراوانی را هدایت کرده، وآنان مسلمان از دنیا رفتهاند . پس مراد این استخدا کسی را که در علمش گذشته که عذاب برای او حتمی است هدایت نمیکند واین مطلب در همین سوره بیان شده، آن جا که میفرماید: «افمن حق علیه کلمة العذاب افانت تنقذ من فی النار» ، "آیا کسی که حکم عذاب بر او تحقق یافته دوزخی است آیا تو کسی را که در دوزخ است میرهانی؟ " . (19) » (20)
محمد ابوطبره نوشته است:
از مثالهای آیات منفصله ومفسره در خود سوره این آیه است، «افمن اتبع رضوان الله کمن باء بسخط من الله» ، «آیا کسی که جویای خشنودی الهی است همانند کسی است که سزاوار خشم الهی شده است» . (21) در این جا ویژگی کسانی که از رضوان الهی تبعیت میکنند، بیان نشده اما در قسمت دیگری از این سوره، بعضی از این ویژگیها آمده، آن جا که میفرماید: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله ونعم الوکیل فانقلبوا بنعمة من الله وفضل لم یمسسهم سوء و اتبعوا رضوان الله والله ذو فضل عظیم» ، «همان کسانی که چون بعضی به ایشان گفتند که مردمان در برابر شما گرد آمدهاند از آنان بترسید (به جای ترس) بر ایمانشان افزود وگفتند خداوند ما را کافی است وچه نیکوکار سازی است، آن گاه به فضل ونعمت الهی بازگشتند وآسیبی به آنان نرسید وهمچنان جویای خشنودی الهی بودند وخداوند دارای بخشش بیکران است .» (22)
نمونه دیگر آیه شریفه «ولقد همتبه و هم بها لولا ان رآی برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین» ، (23) «آن زن آهنگ او کرد واو نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ آن زن میکرد . این گونه کردیم تا نابکاری وناشایستی را از او بگردانیم; چرا که از بندگان اخلاص یافته ماست .»
تفسیر این آیه ورفع این اشکال وابهام که یوسف اقدامی کرد که با عصمت انبیا منافات دارد، با آیات دیگر در همین سوره روشن میشود . آن جا که میفرماید: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء و انه کان من عبادنا المخلصین» ، «این گونه کردیم تا نابکاری وناشایستی را از او برگردانیم; چرا که از بندگان اخلاص یافته ماست .» (24)
آیه «ولقد راودته عن نفسه فاستعصم» ، «من از او کام خواستم ولی او خویشتنداری ورزید .» (25)
آیه «رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه» ، «پروردگارا! زندان برای من خوشتر است از آنچه مرا به آن میخوانند .» (26)
مجموع این آیات بر برائتحضرت یوسف از آنچه با نبوت او سازگار نیست، دلالت میکند . (27)
3- قسم سوم، آیاتی است که شرح وتفصیل آن در سوره دیگری بیان نشده که با چینش آن آیه کنار آیه مبهم، تفسیر ومراد از آن واضح وروشن میشود . زرکشی در این مورد چند مثال آورده است که یک نمونه را اشاره میکنیم:
مانند آیه «مالک یوم الدین» ، «صاحب روز جزا» (28) که بیان وتوضیحش در سوره انفطار آمده است و «ما ادراک ما یوم الدین ثم ما ادراک ما یوم الدین یوم لا تملک نفس لنفس شیئا و الامر
یومئذ لله» ، «چه دانی روز جزا چیستباز چه دانی روز جزا چیست روزی که هیچ کس، هیچ اختیاری در حق هیچ کسی ندارد ودر چنین روز کار با خداست» . (29) (30)
رسول گرامی صلی الله علیه و آله وسلم نخستین مبین ومفسر قرآن کریم است . آن حضرت که سخنانش متصل به وحی وعلم غیب الهی است، پس از نزول آیات قرآن به تفسیر آن میپرداخت وطریق علم وعمل را به اصحاب میآموخت . قرآن مجید ابتدا وظیفه تلاوت قرآن را بدون تفسیر، بر عهده پیامبر میگذارد تا مسلمانان با آیات آشنا شوند .
«و قرآنا فرقناه لتقراءه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا» (31)
«قرآنی که آن را قسمت قسمت کردیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی وآن را به تدریجبر تو نازل کردیم .»
در مرحله بعد وظیفه تبیین وتفسیر آیات را بر عهده آن حضرت میگذارد ومی فرماید:
«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون» (32)
«قرآن را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را نازل شده تبیین کنی شاید که تفکر واندیشه کنند .»
در جای دیگر میفرماید:
«و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی ورحمة لقوم یؤمنون» (33)
«ما کتاب (قرآن) را بر تو نازل نکردیم مگر به آن جهت که اختلافات آنان (مردم) را برایشان روشن سازی وهدایت ورحمتبرای گروه ایمان آورندگان است .»
امر و نهی وشرح وتبیین رسول خدا نیز مانند قرآن لازم الاتباع است، چنان که میفرماید:
«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا عنه» (34)
«آنچه پیامبر بر شما بیاورد، بپذیرید وآنچه شما را از آن بازدارد، دستبردارید .»
از ابی عبدالرحمان السلمی نقل شده که میگفت:
«آنان که قرآن را برای ما قرائت کردند مانند عثمان، عبدالله بن مسعود ودیگران به ما خبر دادند، که هرگاه ده آیه را از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یاد میگرفتند از آن نمیگذشتند تا آنچه را ازعلم وعمل در آن بود، فرا میگرفتند .» (35)
در مورد این که رسول خدا چه مقدار از آیات را تفسیر کرده استبین مفسران ومحققان علوم قرآن اختلاف است . دیدگاهها در این باره به سه نظر بازگشت میکند:
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مفهوم همه آیات قرآن ومفردات آن را برای اصحاب تفسیر کرده است .
ابن تیمیه از معتقدان به این نظریه است وی دو دلیل برای این مدعای خود آورده است:
الف: دلیل نقلی: آیه «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم» (36) ، «ما این قرآن را بر تو نازل کردیم تا آن را برای مردم تبیین کنی .» (37)
ب: دلیل عقلی: عادت چنین نیست که افرادی کتابی را در علوم، مانند طب وحساب بخوانند وآن را شرح ندهند، چگونه میشود کلام خدا که مایه عصمت وسعادت وقیام دین ودنیای مردم است (شرح نشود). (38)
1- اعراب زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به فصاحت وبلاغت در الفاظ مشهور بودند، از این رو آیات قرآن را میفهمیدند مگر در مواردی که بر آنان مشکل بود که در تفسیرش به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه میکردند . چنین نبود که آنان در فهم تک تک آیات ناتوان باشند ولازم باشد شرح آن را از پیامبر بخواهند . «لتبین للناس» نیز در آیه شریفه، ماموریت تبیین مشکلات قرآن را بر عهده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم میگذارد . از ابن عباس نقل شده که میگفت:
«تفسیر بر چهار قسم است، قسمی که عرب آن را از کلام میفهمند، تفسیری که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست (همه میفهمند)، تفسیری که دانشمندان میفهمند وتفسیری که جز
خدا کسی نمیداند . بدیهی است این چهار قسم، از مصداقهای «لتبین الناس» نیست ونیاز به بیان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ندارد .» (39)
2- اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم همه آیات را تفسیر کرده بود، این همه اختلاف میان مفسران نبود وروشهای تفسیری متعدد پدید نمیآمد . چنین نبود که همه اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از شنیدن آیات، شرح وتفسیر آن را از حضرت بخواهند . عدهای در آیات تدبر وتامل میکردند، عدهای حفظ میکردند در برخی آیات مشکل نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه میکردند .
دلیل عقلی نیز مردود است; زیرا اصحاب با توجه به شناخت اسباب نزول، آشنایی با لغت وفصاحت وبلاغت ذاتی که داشتند مفهوم ومراد از آیات را میفهمیدند، در موارد مبهم نیز برای رفع ابهام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه میکردند . افزون بر آن، عمرو فرصت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم با توجه به نوپا بودن اسلام ودشواریهای فراوان وحوادث متعدد برای شرح همه آیات کافی نبود . از این رو، ملاحظه میکنیم بعد از رحلت آن حضرت، مردم در تفسیر وشرح آیات قرآن به صحابه بزرگ وائمه وپیشوایان معصوم مراجعه میکردند . اگر قرآن را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم تفسیر کرده بود ضرورتی برای این مراجعه نبود . ابن کثیر در مقدمه تفسیرش نوشته است: «هرگاه تفسیر قرآن را در قرآن وسنت نیافتیم به دیدگاههای صحابه مراجعه میکنیم; زیرا آنان از قرینههایی برخوردار بودند که ما از آن محرومیم، به خصوص بزرگان صحابه که دارای فهم کامل وعلم صحیح وعمل صالح بودهاند .» (40)
بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن است آنچه امروز از تفسیرها در اختیار ماست، شرح بخشی از آیات قرآن است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم تفسیر کرده است . اگر گفته شود، بوده وبه ما نرسیده، میگوییم در هر حال نتیجه یکی است .
این دیدگاه معتقد است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم آیات بسیار اندکی را تفسیر کرده است . عمده دلیلهای این نظریه، عبارت است از:
الف: طبری به سندش از عایشه نقل میکند که میگفت: «پیامبر چیزی از قرآن را تفسیر نکرد مگر آیاتی که جبرئیل آنها را به او یاد داده بود .» (41)
ب: خدای متعال به پیامبر فرمان داد تا همه آیات را تفسیر وتبیین کند به جهت آن که مسلمانان در این آیات تدبر وتفکر کنند . (42)
ج: اگر رسول خدا همه آیات را تفسیر میکرد، نیازی نبود بعضی اصحاب به این کار مبادرت کنند ورسول خدا برای آنان دعا کند که در تفسیر توانا شوند چنان که در حق ابن عباس فرمود:
«اللهم فقهه فی الدین و علمه التاویل .» (43)
«خدایا! او را فقیه در دین گردان وعلم تاویل قرآن را به او بیاموز .»
از این بیان استفاده میشود که رسول خدا همه قرآن را تفسیر نکرد; زیرا در صورت تفسیر کل قرآن، صحابه در شناخت قرآن مساوی بودند ونیازی به این تخصیص نبود .
1- طبری، روایت منقول از عایشه را ضعیف شمرده است; زیرا در طریق آن جعفر بن محمد زبیری است که ضعیف است . (44)
2- تدبر وتفکر در آیات، با فراوانی روایات تفسیری از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم منافاتی ندارد; زیرا با توضیح وشرح آن حضرت، زمینه تدبر بیشتر فراهم میشود . وقتی مسلمانان، مفهوم آیات را با بیان پیامبر خدا فهمیدند، توان بیشتری برای تامل وتفکر در آن دارند .
3- دعای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حق ابن عباس، دلیل بر این استحضرت همه قرآن را تفسیر نکرده است، اما بر کمی روایات تفسیری دلالتی ندارد .
این دیدگاه معتقد است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیشتر آیات را تفسیر والفاظ مشکل آن را بیان کرده وهمزمان با نزول وحی، موارد مبهم را توضیح داده، ولی حضرت همه قرآن را تفسیر نکرده است . (45)
این دیدگاه صحیحتر به نظر میرسد . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم به دنبال نزول وحی، آیات قرآن را بر مردم قرائت میکرد وآنان به حفظ وضبط آن میپرداختند ودر مواردی که در فهم آیه دچار ابهام میشدند، به آن حضرت مراجعه میکردند وحضرت به رفع ابهام میپرداخت، اما این شرح، شامل همه آیات نمیشود . از طرفی، مقدار روایات تفسیری، اندک نیست; زیرا روایات متعددی از آن حضرت رسیده، از طرفی صحابه نیز بیشتر در تفسیر آیات به سخنان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم استناد میکردند . سیوطی مقدار زیادی از این روایات را در اتقان جمع کرده است .
روایات تفسیر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم بر سه دسته است:
1- روایات متواتر وقطعی که علم به صدور آن از پیامبر است . این روایات که تعداد آن زیاد نیستبیگمان مفسر ومبین قرآن است .
2- اخبار واحد که با قرینههای مختلف، اطمینان وظن قوی به صدور آن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم است . این روایات نیز معتبر است .
3- روایات واخبار ضعیفی که نه طریق آن معتبر است، نه قرینههایی مبنی بر صدور آن در دست است . این اخبار ضعیف بوده وتمسک به آن صحیح نیست .
مرحوم آیتالله خویی ضمن بحث نسبتا مفصلی در این باره نوشته است: «روایات صحیحی که به طور قطع از معصوم صادر شده، در تفسیر قرآن بیگمان قابل اتکا واستناد است . استناد به روایات ضعیف هم به طور مسلم جایز و روا نیست ولی آیا از روایات غیرقطعی اما معتبر، یعنی از خبر واحدی که دارای شرایط حجیت واعتبار است، میتوان در تفسیر قرآن پیروی کرد یا نه؟ مسالهای است که میان مفسران ودانشمندان تفسیر وحدیثبسیار مورد اختلاف است وبه نظر ما این گونه روایات در تفسیر قرآن قابل اعتماد و تبعیت است ومفسر میتواند به آنها استناد کند; زیرا اقتضای حجیت واعتبار همین است .» (46)
روایات تفسیری امامان معصوم علیهم السلام پشتوانه وماخذ بزرگی برای تفسیر قرآن است . حضور دو قرن ونیم اهل بیت عصمت وطهارت در کنار مردم ومراجعه مردم به آنان، یکی از سرمایههای عظیم در همه زمینههای دینی به ویژه تفسیر قرآن است . صدها روایت تفسیری از ائمه به ویژه امام باقر وامام صادق علیهم السلام در منابع روایی شیعه آمده است، دهها روایتبه سند معتبر وارد شده که سخنان آنان را مانند سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم میداند . بیشتر دانشمندان علوم قرآنی وتفسیر در کتابهای خویش به بیان این جایگاه پرداختهاند .
ابن سعد در طبقات کبری نقل میکند که علی علیه السلام بر فراز منبر میفرمود:
«سلونی فوالله لا تسئلونی عن شی الا اخبرتکم، سلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیة الا و انا اعلم بلیل نزلت ام بنهار ام فی سهل ام فی جبل .» (47)
«از من بپرسید . پس سوگند به خدا نمیپرسید از چیزی جز آن که شما را خبر میدهم، بپرسید از کتاب خدا، پس به خدا قسم آیهای نیست جز آن که میدانم در شب نازل شده استیا در روز، در دشت فرو آمده یا در کوه .»
شیخ مفید درباره امام باقر علیه السلام نوشته است:
«از هیچ یک از فرزندان حسن وحسین علیهم السلامدر علم دین وسنت وقرآن وفنون وآداب به اندازهای که از امام باقر علیه السلام روایتشده، روایت نقل نشده است .» (48)
محمد بن طلحه شافعی در مورد جایگاه امام صادق علیه السلام در تفسیر نوشته است:
«جعفر بن محمد، از دانشمندان وبزرگان اهل بیت ودارای علوم کامل وتلاوت فراوان است . در معانی قرآن تتبع میکند واز دریای بیکران آن جواهر را استخراج، وشگفتیها را استنتاج میکند .» (49)
مالک الجهنی در شان امام باقر علیه السلام چنین انشا کرده است .
اذا طلب الناس علم القرآن
کانت قریش علیه عیالا
وان فاه فیه ابن بنت النبی
تلقتیداه فروعا طوالا (50)
اگر مردم به دنبال علم قرآن باشند، قریش اهلیت آن را دارند . اگر پسر دختر پیامبر در آن علوم سخن بگوید، دستان او شاخههای طولانی را پذیرا خواهد بود .
روایات وارده در مورد ارتباط اهل بیتبا قرآن فراوان است . در این جا به پنج دسته از این روایات اشاره میکنیم .
روایاتی که دلالت دارد علم آنان برگرفته از علم پیامبری و راوی علم او هستند .
امام باقر علیه السلام فرمود:
«یا جابر! لو کنا نفتی الناس براینا و هوانا لکنا من الهالکین و لکنا نفتیهم بآثار من رسول الله و اصول علم عندنا نتوارثها کابرا عن کابر نکنزها کما یکنز هولاء ذهبهم و فضتهم .» (51)
«ای جابر! اگر ما به رای وهوای خود برای شما حدیث کنیم از هلاک شدگان خواهیم بود، اما برای شما به آثاری از رسول خدا واصول علمی که نزد ماست از آن حضرت، برای شما فتوا میدهیم که یکی از دیگری ارث بردهایم وآن را گنجینه کردهایم . چنان که اینان طلا ونقره را گنجینه وذخیره میکنند .»
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«ان الله علم نبیه التنزیل و التاویل فعلم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم علیا و علمنا .» (52)
«به درستی که خداوند علم تنزیل وتاویل را به پیامبرش آموخت، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آن را به علی علیه السلام آموخت وعلی علیه السلام نیز به ما آموخت .»
روایاتی که برای هدایتبشر، اهل بیت را عدل وکنار قرآن خوانده است .
بهترین روایت در این باب حدیث معروف ثقلین است که از طرق امامیه واهل سنت وارد شده است . مرحوم علامه سید میرحامد حسین هندی، صاحب عبقات الانوار حدیث ثقلین را از قریب دویست نفر از بزرگان علما در طول سده دوم تا سیزده هجری وبیش از 30 نفر از صحابه روایت کرده است . این حدیثبا الفاظ مختلفی نقل شده که همه یک معنی ومفهوم را میرساند . شیخ طوسی در مقدمه تفسیر تبیان نوشته است: این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است وهیچ کس آن را رد نکرده است . رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
«انی مخلف فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض .» (53)
«من در میان شما دو چیز گرانبها قرار میدهم اگر به آن تمسک کنید، گمراه نشوید، کتاب خدا وعترت واهل بیتم . همانا این دو از هم جدا نشود تا در کنار حوض بر من وارد شوند .
از علی علیه السلام درباره این حدیث پرسش کردند، آن حضرت فرمود:
«انا والحسن والحسین والتسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم و قائمهم لا یفارقون کتاب الله و لا یفارقهم حتی یردوا علی رسول الله حوضه .» (54)
«مقصود از عترت من، حسن وحسین وامامان نه گانه از فرزندان حسین است . نهمین آنان مهدی وقائم آنهاست .»
شیخ طوسی پس از نقل حدیث ثقلین نوشته است: «این روایت ظهور دارد در این که تفسیر قرآن جایز نیست، مگر با اثر صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم وائمه علیهم السلام که سخن آنان مانند کلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم حجت است .» (55)
روایاتی که بیان میکند علوم قرآن نزد اهل بیت است .
مرحوم فیض کاشانی در مقدمه دوم از تفسیر صافی، باب مستقلی را تحت عنوان «ان علوم القرآن کله انما هو عند اهل البیت علیهم السلام» آورده است . در این جا به نقل یکی از این روایات بسنده میکنیم .
امام صادق علیه السلام فرمود:
«انا اهل البیت لم یزل الله یبعث فینا من یعلم کتابه من اوله الی آخره . . . .» (56)
«همانا خداوند متعال همیشه از میان ما اهل بیت کسی را که کتاب خدا را از آغاز تا پایان میداند بر میانگیزد . . . .»
روایاتی که اهل بیت علیهم السلام را مخاطب اصلی قرآن معرفی میکند .
حضرت علی علیه السلام بنابر روایت عامه وخاصه فرمودند:
«نزل القرآن ارباعا، ربع فینا و ربع فی عدونا و ربع فی فرائض و احکام و ربع سنن و امثال ولنا کرائم القرآن .» (57)
«آیات قرآن بر چهار دسته نازل وتقسیم شده است: یک چهارم آن درباره ما، یک چهارم درباره دشمنان ما، یک چهارم آداب ومثلها، یک چهارم واجبات واحکام است وکرائم آن از ماست .»
امام باقر علیه السلام در برابر قتاده که خود را فقیه اهل بصره میخواند وبه تفسیر قرآن میپرداخت، فرمود:
«یا قتاده! ان کنت قد فسرت القرآن من تلقاء نفسک فقد هلکت وان کنت قد فسرته من الرجال فقد هلکت واهلکت، یا قتاده ویحک انما یعرف القرآن من خوطب به .» (58)
«ای قتاده! اگر قرآن را از پیش خود تفسیر میکنی هلاک شده وهلاک کردهای واگر از نزد افراد تفسیر میکنی نیز هلاک شده وهلاک کردهای . ای قتاده! وای بر تو، همانا قرآن را کسی میشناسد ومی فهمد که مورد خطاب آن واقع شده است [یعنی اهل بیت .]»
روایاتی که مبین اعلم بودن اهل بیت علیهم السلام در تفسیر وعلوم قرآنی است .
امام علی علیه السلام فرمود:
«انی لاعرف ناسخه من منسوخه و محکمه من متشابهه و فصله من فصاله و حروفه من معانیه و الله ما من حرف نزل علی محمد صلی الله علیه و آله وسلم الا انی اعرف فیمن انزل و فی ای یوم و فی ای موضع .» (59)
«همانا من ناسخ قرآن را از منسوخ آن، محکم را از متشابه، بخش وجزء آن را از اجزاء دیگر و حرف آن را از معانی میدانم . به خدا سوگند، هیچ حرفی بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نازل نشده مگر آن که من میدانم در مورد چه کسی، در چه روزی ودر چه محلی نازل شده است .»
عن الصادق علیه السلام: «فی قوله تعالی "ومن عنده علم الکتاب" قال ایانا عنی و علی اولنا .» (60)
از امام صادق علیه السلام در مورد آیه «ومن عنده علم الکتاب» سؤال شد . فرمود: مقصود ما هستیم اول ما نیز علی علیه السلام است .
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
«ان الله طهرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علی خلقه و حجته فی ارضه و جعلنا مع القرآن و القرآن معنا لا نفارقه و لا یفارقنا .» (61)
«همانا خدا ما را پاک قرار داد . عصمت داد وما را گواه بر خلق وحجتبر زمین قرار داد . ما را با قرآن وقرآن را با ما قرار داد . ما از آن جدا نمیشویم قرآن نیز از ما جدا نمیشود .
امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی فرمودند:
«علم الکتاب کله والله عندنا، علم الکتاب کله والله عندنا .» (62)
«به خدا قسم همه علم کتاب نزد ماست . به خدا قسم همه علم کتاب نزد ماست .»
امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی فرمودند:
«. . . فانما علی الناس ان یقرءوا القرآن کما انزل فاذا احتاجوا الی تفسیره فالاهتداء بنا و الینا .» (63)
«. . . همانا بر مردم است قرآن را آن گونه که نازل شده بخوانند . هرگاه نیاز به تفسیر آن پیدا کردند به وسیله ما وبه سوی ما هدایت جویند .»
اهل بیت عصمت وطهارت ارتباط تنگاتنگی با قرآن داشتند وپس از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بزرگترین مفسران قرآن کریم هستند و روایات تفسیری آنان منبع عظیم وارزشمندی برای مسلمانان به شمار میآید .
آن بزرگواران همان اهل ذکری هستند که قرآن میفرماید: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» . (64) چنان که برخی از مفسران اهل سنت این آیه را به ائمه اثنی عشر تفسیر کردهاند . (65)
سلیم بن قیس میگوید:
«از علی علیه السلام شنیدم که میفرمود: آیهای بر پیامبر فرود نیامد، مگر این که بر من خواند واملا کرد ومن با خط خود نوشتم . تاویل وتفسیر، ناسخ ومنسوخ، محکم ومتشابه آن را تعلیم داد واز خداوند خواست تا فهم ونگهداری آن را روزیم کند . پس از آن آنچه به من آموخت هرگز فراموش نکردم . . . .» (66)
یکی از مآخذی که در تفسیر وفهم قرآن کریم مطرح شده، گفتار ونظر صحابه است . گونههای بهرهگیری از کلمات صحابه عبارتاند از:
1- آنچه که آنان از رسول خدا به سند صحیح نقل میکنند . عبدالله بن مسعود گوید: «هنگامی که یکی از آنان ده آیه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم میشنید رد نمیشد تا این که علم وعمل به آن آیات را بیاموزد .» (67)
2- صحابه، شاهد حوادث، وقایع واتفاقاتی بودند که موجب نزول قرآن میشد . بیگمان آشنایی مفسر با اسباب نزول از طریق قول صحابه بستر مناسبی را برای فهم قرآن فراهم میآورد .
3- صحابه معانی الفاظ ومفردات قرآن را بهتر میفهمیدند; زیرا آنان عرب زبان بوده ودر حال وهوای نزول وحی قرار داشتهاند، حوزههای تفسیری متعددی داشتند که در میان خویش به بحث وتحقیق درباره آیات قرآن میپرداختند .
محمود ابوزهره در این باره نوشته است:
«صحابه معانی الفاظ را از همه مردم بهتر میدانند; زیرا آنان عرب اند و از افراد دیگر به دین آشناترند والفاظی که برای ما بیگانه است، برای آنان آشناست ومعانی آن را میدانند .» (68)
از صحابهای چون عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس وابی بن کعب دهها روایت تفسیری رسیده وهر یک از آنان بنیانگذار مدرسهای در تفسیر شدند .
نتیجه: اقوال صحابه ماخذ مستقل محسوب نمیشود . اگرچه محققان ومفسران اهل سنت آن را در زمره مآخذ ومصادر تفسیر آوردهاند . همان طوری که ذکر شد، کلمات صحابه در صورتی که به سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم یا اسباب نزول قرآن یا تبیین لغات برگردد، قابل تامل وتوجه است ودر واقع، به سایر مآخذ ومصادر بازگشت میکند . اما اجتهاد ورای شخصی صحابه در تفسیر آیات، برای مفسر لازم الاتباع نیست وحجیت ندارد بلکه میتواند به عنوان طریق وچشماندازی در تفسیر قرآن وفهم مراد خدای متعال توسط مفسر بررسی شود . مفسر با مراجعه به مآخذ متعدد ومراجعه به فهم ودرک صحابه رسول خدا که شاهد نزول وحی بودهاند وبه قرائت احوال ومقتضیات مقام آگاهی دارند، میدان وسیعی برای جولان فکری وتدبر در آیات پیدا میکند ودر پرتو آن قادر خواهد بود به تفسیر جامع وصحیح آیات بپردازد .
آیات متعددی از قرآن کریم، انسانها را به تعقل در عالم تکوین وتشریع به صورت عام وتدبر وتعقل در آیات قرآن به طور خاص، دعوت میکند . تعبیرهایی مانند عقل، فواد، لب، نهی، صدر وقلب برای این منبع معرفتی مهم به کار رفته است . قرآن مجید، هدف از نزول آیات الهی را تعقل بیان کرده وبا الفاظ مختلف این حقیقت را تبیین میکند . گاه تعبیر لعل آورده ومیفرماید:
«کذلک یبین لکم آیاته لعلکم تعقلون» (69)
«این گونه خداوند آیاتش را برای شما بیان میکند تا عقل خود را به کار گیرید واندیشه کنید .»
خداوند متعال در جایی دیگر، با لحن سرزنشباری مردم را برای عدم تفکر وتعقل، مورد مؤاخذه قرار میدهد ومیفرماید:
«لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکر لکم افلا تعقلون» (70)
«به راستی که به سوی شما کتابی فرو فرستادیم که در آن یاد شما هست . آیا تعقل نمیکنید؟»
تعبیر «لعلکم تعقلون» ، «افلا تعقلون» و «ان کنتم تعقلون» در آیات قرآن، این حقیقت را بیان میکند که خداوند عقل را که نعمت ارزشمند وحجتباطنی است در اختیار بشر قرار داد تا برای درک واقعیتهای پیرامون خود وفهم آیات الهی آن را به کار گیرد واگر چنین نکند، سزاوار توبیخ وسرزنش است . در روایات اسلامی به گوهر عقل، بهای فراوانی داده شد، بخش عمدهای از احادیث کتابهای روایی ما مانند الکافی به کتاب عقل وجهل اختصاص یافته است .
عقل در روایات، اساس دین، بزرگترین سرمایه، راهوارترین مرکب، بهترین دوست، رسول باطنی ومعیار ومیزان برای تقرب الی الله معرفی شده است .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«لکل شیء آلة و عدة و آلة المؤمن و عدته العقل و لکل شیء مطیة و مطیة المرء العقل و لکل شیء غایة و غایة العبادة العقل و لکل قوم راعی و راعی العابدین العقل و لکل تاجر بضاعة و بضاعة المجتهدین العقل و لکل خراب عمارة و عمارة الاخرة العقل . . .» (71)
«برای هر چیز ابزار و وسایلی است، ابزار و وسایل مؤمن، عقل است وبرای هر چیزی مرکبی است ومرکب راهوار انسان، عقل است وبرای هر چیز، هدفی است وهدف از عبادت، عقل است وبرای هر قومی، جلوداری است وجلودار عبادتکنندگان، عقل است وبرای هر بازرگانی، سرمایهای است وسرمایه مجتهدان عقل است و برای هر خرابی، آبادانی است وآبادانی آخرت عقل است . . . .»
عقل، عامل کسب دین ودینداری وعامل ورود به بهشتخوانده شده است . چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند:
«من کان عاقلا کان له دین ومن کان له دین دخل الجنه .» (72)
«هر کس عاقل باشد، دین دارد وهر کس دین داشته باشد، وارد بهشتخواهد شد .»
امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم فرمود:
«یا هشام! ما بعث الله انبیائه و رسله الی عباده الا لیعقلوه عن الله فاحسنهم استجابة احسنهم معرفة و اعلمهم بامر الله احسنهم عقلا و اکملهم عقلا ارفعهم درجة فی الدنیا و الاخرة .» (73)
«خداوند، پیامبران ورسولانش را به سوی بندگانش نفرستاد مگر به این منظور که درباره خداوند عاقلتر شوند . بنابراین، بهترین بندگانی که دعوت آنان را اجابت کردند، کسانی هستند که معرفتبیشتر داشتهاند وآنان که از امر وکار الهی آگاهترند، عاقلترند وآنان که عقلشان کاملتر است، مقامشان در دنیا وآخرت برتر است .»
تعقل وتدبر در آیات قرآن کریم در کنار مصادر نقلی، یکی از ابزار مهم فهم قرآن است . مفسر با پرهیز از اعمال سلیقه شخصی و به دور از خودمحوری و هوای نفس و با مدد از این رسول باطنی در آیات الهی تدبر میکند وبا عنایتبه آیات قرآن وروایات قطعی به تفسیر مراد خدای متعال میپردازد .
یکی از مصادر مهمی که مفسر میتواند در فهم معانی الفاظ وکلمات قرآن از آن بهره بگیرد، لغت وشعر وادبیات عرب است . قرآن به زبان عربی مبین وبراساس لغات عرب، بر مردمی نازل شد که به دلیل شرایط جغرافیایی واجتماعی خاص حاکم بر آن جامعه، در فصاحت وبلاغت ولغت وشعر ید طولایی داشتند . در بازار، گردهمایی ومحافل ادبی تشکیل میدادند وبه قرائتبرترین شعرهای خود با لغات و الفاظ شیوا و رسا میپرداختند . قرآن در چنین فضایی و بر چنین مردمی نازل شد .
خلیفه دوم تاکید داشت در فهم قرآن به اشعار عرب مراجعه شود و می گفت: «دیوان خود را حفظ کنید تا گمراه نشوید . گفتند دیوان ما چیست؟ گفت: شعر جاهلیت; زیرا تفسیر کتاب شما ومعانی گفتارتان در آن موجود است .» (74)
ابن خلدون در مقدمه تاریخش نوشته است: «قرآن به لغت عرب و بر اسلوب بلاغتی آنان نازل شده وهمه آنان آن را میفهمند و معانی آن را در مفردات و ترکیب میدانند .» (75)
شاهد بر این مدعا داستان زیر است:
نافع درباره کلمه «عزین» در آیه «عن الیمین و عن الشمال عزین» از ابن عباس پرسید . ابن عباس در پاسخ گفت: «عزون به معنی گروه دوستان زیاد است» نافع پرسید: آیا مردم عرب نیز این کلمه را به همین معنی استعمال میکنند؟ ابن عباس در پاسخ گفت: آری! مگر شعر عبید بن ابرص را نشنیدهای که گفته:
فجائوا یهرعون الیه حتی
یکونوا حول منبره عزینا (76)
پس آمدند در حالی که به سوی او میشتافتند تا آن که چون دوستان گرد جایگاهش حلقه زنند .
بدین ترتیب ملاحظه میکنیم صحابه نیز در توضیح الفاظ مبهم قرآن به لغت و شعر عرب تمسک میکردند . به همین دلیل دانشمندان لغت مانند مبرد، فرا و راغب اصفهانی کتابهایی در غریب و الفاظ و معانی لغات قرآنی تدوین کرده و در آن به شعر و نثر و مثل عرب استناد کردهاند .
یکی از معاصران در مورد کاربرد لغت در تفسیر قرآن نوشته است: «مفسر برای رفع تناقض در الفاظ مشترک یا الفاظ مختلف الدلاله یا غریب که دانشمندان در کتابهای غریب تالیف کردهاند، نیازمند مصدر لغت است .» (77)
مراجعه به لغت و شعر عرب به معنی اصل قرار دادن لغت و فرع قرار دادن قرآن نیستبلکه مفسر علاوه بر مراجعه به منابع ومآخذ متعدد که اصل و اساس آن خود قرآن، سپس روایات قطعی است، سخنان اهل لغت را نیز به عنوان شاهد و پشتوانه بررسی میکند تا با آگاهی و اطلاعات بیشتری به تبیین مراد الهی از آیات بپردازد و این هرگز به معنی فرع قرار دادن قرآن نیست; زیرا همه این تلاشها و مراجعات در جهتبهرهمند شدن بیشتر از قرآن و فهم مراد خدای متعال است .
یکی از مصادر ما در تفسیر که میتواند مفسر را در فهم آیات کمک کند، اسباب نزول است . شناخت موقعیت زمانی، مکانی، فردی واجتماعی نزول آیات این امکان را به مفسر میدهد تا حقیقتها و معارف وحی را در زمینههای پیشینی و مقارن با آن مورد برسی و تحلیل قرار دهد و از چهره برخی آیات ابهامزدایی کند و او را در دستیابی به حقیقت پنهان آیات یاری رساند . سبب نزول عبارت است از حادثه، پرسش، درخواست و یا واقعهای که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اتفاق افتاده و باعث نزول آیه یا آیهها شده است . دیدگاه دانشمندان تفسیر و محققان علوم قرآنی در مورد تاثیر سبب نزول بر فهم آیات متعدد است .
ابن تیمیه نوشته است: «شناخت اسباب نزول به فهم آیه کمک میکند; زیرا علم به سبب، باعث علم به مسبب میشود .» (78)
واحدی نوشته است: «تفسیر آیه امکان ندارد مگر زمانی که سبب نزول آیه را بدانیم .» (79) وی در قسمتی دیگر نوشتهاست: «علوم قرآن بسیار است ولی از میان آن همه بر آن شدم تا شرایط واسباب نزول آیات را بیان کنم; زیرا ضروریترین معرفت و سزاوارترین رشته مورد توجه است; زیرا شناخت آیهای بدون اطلاع از تاریخ وشرایط نزول آن ممکن نیست .» (80)
سیوطی نوشته است: «عدهای تصور میکنند در شناخت اسباب نزول هیچ نتیجه علمی نهفته نیستبلکه در حکم مباحث تاریخی است . به اینان باید گفت که سخت در اشتباهاند . بررسی اسباب نزول ثمرات فراوانی دارد از جمله، آگاهی از معنی آیات ورفع اشکال از آن، به همین جهت «ابن دقیق العید» گفته است: «بیان سبب نزول آیات، راه و روشی استوار و مطمئن برای فهم قرآن کریم است .» (81)
مرحوم شهید مطهری در مورد نقش اسباب نزول نوشته است: «آشنایی با قرآن به مقدماتی نیازمند است که یکی از آن مقدمات، آشنایی با تاریخ اسلام است; زیرا قرآن مثل تورات یا انجیل نیست که یکباره توسط پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم عرضه شده باشد، بلکه این کتاب در طول 23 سال دوران زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از بعثت تا وفات در خلال جریان پرهیجان تاریخ اسلام نازل شده است و از همین روست که آیات قرآن به اصطلاح «شان نزول» دارند . شان نزول چیزی نیست که معنی آیه را در خود محدود کند بلکه به عکس، داشتنشان نزول تا حد زیادی در روشن شدن مضمون آیات مؤثر ورهگشاست .» (82)
علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان ضمن اشاره به نقش اسباب نزول در تفسیر قرآن، این تاثیر و نقش را مهم و کلیدی ندانسته و حاشیهای و فرعی میداند . ایشان منکر تاثیر اسباب نزول در تفسیر قرآن نیست و در تفسیر خود از آن بهره جسته است اما منابع و مراجع اسباب نزول را به دلیل ضعف سندی روایات آن و گشوده شدن دست جعل و تحریف قابل اعتماد نمیداند و معتقد است قرآن با توجه به جایگاه جهانی و کاملی که دارد قطع نظر از اسباب نزول هم قابل فهم و بهرهبرداری برای مسلمانان میباشد .
علامه در کتاب قرآن در اسلام نوشته است: «بسیاری از سور و آیات قرآنی از جهت نزول با حوادث و وقایعی که در خلال مدت دعوت اتفاق افتاده است ارتباط دارد . . . این زمینهها را که
موجب نزول سوره یا آیه میباشد، اسباب نزول گویند و البته آنها تا اندازهای، انسان را از مورد نزول و مضمونی که آیه نسبتبه خصوص مورد نزول خود به دست میدهد، روشن ساخته و کمک میکند . از این روی گروهی از محدثان صحابه و تابعین در صدر اسلام به ضبط روایات اسباب نزول همت گماشته بودند و اخبار بیشماری در این باره نقل نمودهاند .» (83)
ایشان در جای دیگری نوشته است: «اساسا مقاصد عالیه قرآن مجید که معارفی جهانی و همیشگی میباشند در استفاده خود از آیات کریمه قرآن نیازی قابل توجه یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارند .» (84)
عدهای تصور میکنند اطلاع از اسباب نزول هیچ بهره علمی ندارد بلکه تنها یک بحث تاریخی و کشف رویدادها در زمان گذشته است . اما این پندار صحیح نیست . آشنایی با اسباب نزول آثار سودمندی را در پی دارد و مفسر میتواند با شناخت اسباب نزول آیات در بسیاری از موارد پرده ابهام از چهره آیات برگیرد .
هر آیه و سوره شرایط و زمینههای نزولی دارد که اطلاع و آشنایی از آن در فرآیند تفسیر و بررسی مفاهیم قرآن تاثیری به سزا دارد . در این جا به صورت فهرستوار کیفیت تاثیرگذاری اسباب نزول را در فهم وتفسیر آیات قرآن بررسی میکنیم .
1- نقش اسباب نزول در فهم وترجمه آیات: برخی آیات که درباره اشخاص، حوادث و رخدادهای معین و مشخص نازل شده است دسترسی به معنی واقعی آن ودر پارهای موارد ترجمه ظاهریاش، نیازمند آشنایی با اسباب نزول است، به عنوان مثال:
«و علی الثلاثة الذین خلفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت وضاقت علیهم انفسهم وظنوا ان لا ملجاء من الله الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم» (85)
«خداوند آن سه تن را که از شرکت در جهاد تخلف ورزیدند، مشمول لطف و رحمتخویش قرار داد، آن کسانی که پس از تخلف، در محاصرهای شدید قرار گرفتند تا آن حد که زمین با همه گستردگی برایشان تنگ آمد و حتی از خود نیز تنگ آمدند و دانستند که از خدا جز به سوی او راهی نیست . خدا نیز ایشان را بخشید و توفیق توبه داد; زیرا که او توبهپذیری مهربان است .»
آیه بالا در مورد تخلف سه نفر به نامهای کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه از غزوه تبوک اشاره دارد که این کوتاهی آنان که بعدا موجب پشیمانی شد و خدا توبه آنان را پذیرفت، در این آیه منعکس شده است . ترجمه این آیه وفهم آن در پرتو اسباب نزول بهتر صورت میگیرد .
2- رفع ابهام از چهره آیات: برای پی بردن به مدلول صحیح و مقاصد و مفاهیم واقعی آیات و سورههای قرآن، شناخت اسباب نزول یکی از عوامل مهم است، حتی در برخی موارد عدم اطلاع از سبب نزول باعث استنباط غلط و نتیجه معکوس میشود، به عنوان مثال: از عثمان بن مظعون وعمرو بن معدی کرب نقل شده که آن دو میگفتند: خوردن شراب مباح است و برای اثبات سخن خود به آیه زیر استشهاد میکردند:
«لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا . . .» (86)
«بر کسانی که دارای ایمان و کردار شایستهای بودند گناهی در آنچه خوردهاند نیستبه شرطی که پرهیزکار و با ایمانباشند . . . .»
اگر آن دو از سبب نزول آیه آگاه بودند چنین سخنی را بر زبان نمیآوردند . سبب نزول این بود که عدهای از مردم، آن گاه که آیه حرام بودن شراب نازل شد میگفتند: حال کسانی که در راه خدا کشته شدند اما شراب را که پلید بود مینوشیدند، چه خواهد شد؟ در پی چنین تردید و نگرانی بود که آیه بالا نازل شد مبنی بر این که چون هنوز حکم تحریم شراب ابلاغ نشده بود، بر کسانی که قبلا شراب نوشیده بودند، جرمی نیست .» (87)
3- تعیین مصداق آیات: در برخی موارد معین کردن مصداق کلمات وارد شده در آیات در پرتو اسباب نزول روشن میشود . به عنوان نمونه در تعیین مصداق صلاة وسطی در آیه «حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی و قوموا لله قانتین» (88) بین مفسران اختلاف است و براساس شان نزول روشن میشود مقصود نماز ظهر است .
طبرسی نوشته است: «زید بن ثابت نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در گرمای فوقالعاده نیمروز نماز ظهر را با جماعت میگذارد و این نماز برای یاران او بسیار سنگین و طاقتفرسا بود و معمولا بیش از دو یا سه صف در پشتسر آن حضرت تشکیل نمیشد تا بدان جا که من در این اندیشه بودم که خانههای افرادی را که به نماز آن حضرت حاضر نمیشدند به آتش کشم که این آیه نازل شد و اهمیت نماز را به بیانی کلی، و نماز ظهر را به خصوص بیان کرد .» (89)
4- شان نزول عامل انحصار آیه در افراد خاص: با توجه به شان نزول، انحصار برخی آیات به افراد خاص روشن میشود مانند انحصار آیه تطهیر (90) در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، علی، فاطمه، حسن وحسین علیه السلام که در کتابهای تفسیری مورد بحث واقع شده است .
علاوه بر هفت منبعی که ذکر شد اطلاع از برخی منابع و مآخذ دیگر نیز مفسر را در فهم آیات قرآن یاری میرساند، به عنوان نمونه اطلاع از آنچه در کتاب مقدس (تورات، انجیل) آمده، اطلاع از تفسیرهای دانشمندان گذشته شیعه و سنی، مراجعه به کتابهای علوم قرآنی در شناخت محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و . . . مراجعه به علوم جدید و کشفیات آنها برای فهم آیات علمی قرآن و مانند آن از سایر مآخذ محسوب شده و اطلاع از آن برای مفسر مفید است .
1) محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 14 .
2) جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 90 .
3) محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج 4، ص 40 .
4) شیخ طوسی، التبیان، ج 1، ص 5 .
5) سوره توبه (9) آیه 112 .
6) سوره مؤمنون (23) آیه 1 .
7) بدرالدین زرکشی، البرهان، ج 2، ص 200 .
8) سوره اخلاص (112) آیه 2 .
9) همان، آیه 3- 4 .
10) سوره معارج (70) آیه 19 .
11) همان، آیه 20- 21 .
12) البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 202 .
13) سوره عبس (80) آیه 31 .
14) همان، آیه 32 .
15) سوره طارق (86) آیه 1- 2 .
16) همان، آیه 3 .
17) المنهج الاثری، ص 69 .
18) سوره زمر (39) آیه 3 .
19) همان، آیه 19 .
20) البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 205- 206 .
21) سوره آل عمران (3) آیه 162 .
22) همان، آیه 172- 173 .
23) سوره یوسف (12) آیه 24 .
24) سوره یوسف (12) آیه 24 .
25) همان، آیه 32 .
26) همان، آیه 33 .
27) المنهج الاثری، ص 70 .
28) سوره فاتحه (1) آیه 4 .
29) سوره انفطار (82) آیه 17- 19 .
30) البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 205 .
31) سوره اسراء (17) آیه 106 .
32) سوره نحل (16) آیه 44 .
33) همان، آیه 64 .
34) سوره حشر (59) آیه 7 .
35) محمدحسین ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج 1، ص 53 .
36) سوره نحل (16) آیه 44 .
37) ابن تیمیه، مقدمه فی اصول التفسیر، ص 35 .
38) همان، ص 37 .
39) طبری، جامع البیان، ج1، ص 57 .
40) ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 3 .
41) همان .
42) طبری، جامع البیان، ج 1، ص 62 .
43) جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 387 .
44) جامع البیان، ج 1، ص 64 .
45) جامع البیان، ج 1، ص 63 .
46) البیان فی تفسیر القرآن، ص 398 .
47) محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 1 .
48) سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 38 .
49) المطالب المسؤول، به نقل از رسالة القرآن، ج 1، ص 153 .
50) همان، ص 153 .
51) همان، ص 153 .
52) فتونی عاملی، مرآة الانوار (مقدمه تفسیر البرهان)، ص 15 .
53) همان .
54) البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 28 .
55) التبیان، ج 1، ص 4 .
56) فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 1، ص 21 .
57) محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 20 .
58) فتونی عاملی، مرآة الانوار، ج 1، ص 16 .
59) تفسیر العیاشی، ج 1، ص 14 .
60) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 133 .
61) وسائل الشیعه، ج 18، ص 132 .
62) همان، ص 134 .
63) همان، ص 149 .
64) سوره نحل (16) آیه 43 .
65) احقاق الحق، ج 3، ص 482 .
66) کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 625 .
67) ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص 36 .
68) محمد ابوزهره، معجزه بزرگ، پژوهشی در علوم قرآنی، ترجمه محمود ذبیحی، ص 674 .
69) سوره بقره (2) آیه 242 .
70) سوره انبیاء (21) آیه 1 .
71) بحارالانوار، ج 1، ص 95 .
72) محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج 6، ص 406 .
73) بحارالانوار، ج 1، ص 94 .
74) محمدحسین ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج 1، ص 78 .
75) المقدمه، ص 366 .
76) جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 1، ص 120 .
77) علی صغیر، دراسات قرانیه، ج 2، ص 70 .
78) مقدمة فی اصول التفسیر، ص 47 .
79) واحدی، اسباب النزول، ص 4 .
80) همان .
81) الاتقان، ج 1، ص 108 .
82) شناخت قرآن، ص 19 .
83) قرآن در اسلام، ص 118 .
84) همان، ص 116 .
85) سوره توبه (9)، آیه 118 .
86) سوره مائده (5) آیه 93 .
87) محمدباقر حجتی، اسباب النزول، ص 86 .
88) سوره بقره (2) آیه 238 .
89) فیض الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 599 .
90) سوره احزاب (33) آیه 33 .